Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
financial planning system
سیستم برنامه ریزی مالی
Other Matches
financial planning
برنامه ریزی مالی
devising
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devise
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
ACD
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
job
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
dynamic data exchange
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
financial plan
برنامه مالی
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
Monetary systems.
سیستم های پولی ( مالی )
system planning
طرح ریزی سیستم
managements
برنامه ریزی
management
برنامه ریزی
programming
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
schematization
برنامه ریزی
parameter
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
executive
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
parameters
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
executives
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
supervisory
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
helped
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
help
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helps
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
intermittent error
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
planning horizon
افق برنامه ریزی
quantitative programming
برنامه ریزی کمی
family planning
برنامه ریزی خانواده
schedules
برنامه ریزی کردن
population planning
برنامه ریزی جمعیت
square away
<idiom>
برنامه ریزی کردن
goal programming
برنامه ریزی ارمانی
adhoc planning
برنامه ریزی روزمره
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
scheduled
برنامه ریزی کردن
schedule
برنامه ریزی کردن
work out
<idiom>
برنامه ریزی کردن
quadratic programming
برنامه ریزی غیرخطی
rural planning
برنامه ریزی روستائی
dietetics
برنامه ریزی غذایی
development planning
برنامه ریزی توسعه
timing
برنامه ریزی زمانی
overall planning
برنامه ریزی کلی
program
برنامه ریزی کردن
plan
برنامه ریزی کردن
curriculum development
برنامه ریزی درسی
programs
برنامه ریزی کردن
corporate planning
برنامه ریزی شرکت
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
contract scheduling
برنامه ریزی قرارداد
consolidated planning
برنامه ریزی تلفیقی
comprehensive planning
برنامه ریزی جامع
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
planning system
نظام برنامه ریزی
planning principles
اصول برنامه ریزی
planning model
الگوی برنامه ریزی
planning horizon
مدت برنامه ریزی
programming methods
روشهای برنامه ریزی
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
central planning
برنامه ریزی مرکزی
planning cycle
دوره برنامه ریزی
ex ante
برنامه ریزی شده
educational planning
برنامه ریزی اموزشی
economic planning
برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming
برنامه ریزی پویا
optimal planning
برنامه ریزی بهینه
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
programmed
برنامه ریزی شده
develops
برنامه ریزی و تولید
develop
برنامه ریزی و تولید
product planning
برنامه ریزی محصولات
social planning
برنامه ریزی اجتماعی
macroplanning
برنامه ریزی کلان
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
production planning
برنامه ریزی تولید
national planning
برنامه ریزی ملی
state planning
برنامه ریزی دولتی
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
linear programming
برنامه ریزی خطی
plans
برنامه ریزی کردن
scheduled fire
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
long run planning
برنامه ریزی بلند مدت
decentralized planning
برنامه ریزی غیر متمرکز
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
programmed label
برچسب برنامه ریزی شده
programmed switch
گزینه برنامه ریزی شده
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
programmable terminal
ترمینال قابل برنامه ریزی
medium term planning
برنامه ریزی میان مدت
material requirements planning
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
short run planning
برنامه ریزی کوتاه مدت
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
planned saving
پس انداز برنامه ریزی شده
scheduling
برنامه ریزی کارهای اجرائی
inter sectoral planning
برنامه ریزی بین بخشی
integer programming
برنامه ریزی عدد صحیح
nonlinear programming
برنامه ریزی غیر خطی
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
production resource planning
برنامه ریزی منابع تولید
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
non numeric programming
برنامه ریزی غیر عددی
programmed instruction
دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
production planning and control
برنامه ریزی و کنترل تولید
gosplan
سازمان برنامه ریزی شوروی
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
impulse buying
خرید بدون برنامه ریزی
nonprogrammed halt
توقف برنامه ریزی نشده
shell out
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
prom
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
redefined
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
sensitivity analysis
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
materials requirements planning
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
planned investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
centrally planned economy
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
programmed i/o
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
hardest
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
developments
برنامه ریزی تولید محصول جدید
blow
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blows
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefines
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hard
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
redefine
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
compatibility
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
electrically
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
EAPROM
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
software
هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است
blast
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
addressable
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
design
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
cursors
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
designs
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
to reprogram
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
planned economies
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
balances
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delaying
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
plato
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
delay
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
delays
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
Windows API
مجموعه توابع و دستورات استاندارد که توسط ماکروسافت معرفی شده اند و به برنامه نویس امکان کنترل سیستم عامل ویندوز را از طریق زبان برنامه نویسی میدهد
robotics
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
proms
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
pla
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
interactive
سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را
businesses
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
Windows GDI
مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
programmer
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
facsimiles
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
word wrap
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
wraparound
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
worded
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
programmable read only memory
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com