English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
civil low سیستم حقوقی رم باستان
Other Matches
exemption from territorial jurisdiction معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
incorporate شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
class b allotment کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
anciently در عهد باستان
archaeology باستان شناسی
archeology باستان شناسی
planeta درروم باستان
hellene یونان باستان
Ancient history تاریخ باستان
Ancient Egypt مصر باستان
archeologist باستان شناس
archaeologist باستان شناس
cardo خیابان اصلی [در رم باستان]
archeological dig حفاری باستان شناسی
provincialize تبدیل باستان کردن
the art of the Ancient world هنر جهان باستان
archeological وابسته به باستان شناسی
archaeological وابسته به باستان شناسی
provenance منبع [باستان شناسی]
laconian ولایتی از یونان باستان
geochronology باستان شناسی زمین
antiquity روزگار باستان قدمت
antiquities روزگار باستان قدمت
site of the find چشمه [باستان شناسی]
archeological site چشمه [باستان شناسی]
provenance چشمه [باستان شناسی]
site of the find منبع [باستان شناسی]
archeological site منبع [باستان شناسی]
aerial archaeology باستان شناسی هوایی
archaeological Museum موزه باستان شناسی
experimental archaeology باستان شناسی آزمایشی
achaean اهل شهراخائیه در یونان باستان
drachmas پول نقره یونان باستان
panathenaea جشن ATHENA دریونان باستان
achaian اهل شهراخائیه در یونان باستان
khekher [کتیبه های مصر باستان]
drachma پول نقره یونان باستان
drachmae پول نقره یونان باستان
canopus [شهر الکساندر در مصر باستان]
peplos یکجور روسری زنانه دریونان باستان
Dryopic [مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
impluvium [حوض باران گیر در روم باستان]
trireme کشتی جنگی روم و یونان باستان
curia یکی ازتقسیمات کوچک قبیلهای در رم باستان
conscript fathere اعضای مجلس سنای روم باستان
agora [فضای باز عمومی در یونان باستان]
minoan مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
cyzicene hall [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
pyrrhic dance یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
obol سکه سیم در یونان باستان که نزدیک بود با یک pennyونیم
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
lar n در روم باستان نام یکی ازخدایان حامی خانه
Olympic Games مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
agoines مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
theoric وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
de jure حقوقی
legal حقوقی
juridical حقوقی
jural حقوقی
soundex code کد حقوقی
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
law term اصطلاح حقوقی
Legal Advisor مشاور حقوقی
artificial persons اشخاص حقوقی
legal مشروع حقوقی
soundex code کد حقوقی پرسنلی
juristically از لحاظ حقوقی
juridically از لحاظ حقوقی
juridical personality شخصیت حقوقی
civil proceedings اقدامات حقوقی
commentary تفسیر حقوقی
commentaries تفسیر حقوقی
solicitors مشاور حقوقی
solicitor مشاور حقوقی
juridical person شخص حقوقی
corporate body شخص حقوقی
legal department اداره حقوقی
legal entity شخص حقوقی
legal fiction تصور حقوقی
legal person شخص حقوقی
legal responsibility مسئوولیت حقوقی
legal personality شخصیت حقوقی
jurisprudence علم حقوقی
medicolegal پزشکی- حقوقی
legal committee کمیته حقوقی
legal adviser مشاور حقوقی
pay voucher سند حقوقی
pay voucher حواله حقوقی
jeopardy گرفتاری حقوقی
civil داخلی حقوقی
legal counsel مشاور حقوقی
pay grade ضریب حقوقی
law agent نماینده حقوقی
legal advisor مشاور حقوقی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
military pay order لیست حقوقی پرسنل
The formalities of judicial process. تشریفات حقوقی وقضایی
action جریان حقوقی تعقیب
actions جریان حقوقی تعقیب
punishable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
corporate دارای شخصیت حقوقی
penal <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
jurisconsult فقیه مشاور حقوقی
institution اصل حقوقی بنگاه
actionable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
actionable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
lawyer مشاور حقوقی حقوقدان
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
culpable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب [حقوقی]
in legal parlance بزبان یا عباراتی حقوقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com