Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
Other Matches
variable slide
طول عقب نشینی متغیر
declaring
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
recoil mechanism
دستگاه عقب نشینی
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
objecting
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objected
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
withdrawals
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
assigns
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assigned
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assign
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
assigning
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه
constant speed drive
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
wake
شب نشینی
illuviation
ته نشینی
an eveing party
شب نشینی
evening party
شب نشینی
retrocedence
پس نشینی
soiree
شب نشینی
sedimentation
ته نشینی
wakes
شب نشینی
waked
شب نشینی
subsidence
ته نشینی
recoiling
پی نشینی
deposit
ته نشینی
deposits
ته نشینی
recoil
پی نشینی
recoiled
پی نشینی
adsorption
رو نشینی
sedimentation
ته نشینی
soirTes
شب نشینی
soirees
شب نشینی
recoils
پی نشینی
sedimentary
ته نشینی
precipitation
ته نشینی
settling
ته نشینی
sedinentation
ته نشینی
nightlife
شب نشینی
seclusion
گوشه نشینی
retrocession
عقب نشینی
sanctuary
حق بست نشینی
sanctuaries
حق بست نشینی
retrocedence
عقب نشینی
silting
رسوب ته نشینی
solitariness
گوشه نشینی
nomadism
کوچ نشینی
fallback
عقب نشینی
reclvsion
گوشه نشینی
eremitism
گوشه نشینی
ruralize
ده نشینی کردن
retreat
عقب نشینی
retreated
عقب نشینی
retreating
عقب نشینی
eremitic life
گوشه نشینی
retreats
عقب نشینی
sedimentation pond
حوضچه ته نشینی
katabasis
عقب نشینی
sequestered life
گوشه نشینی
recesses
عقب نشینی
urbanism
شهر نشینی
suburbia
حومه نشینی
settlements
ته نشینی مسکن
hypostatic
ناشی از ته نشینی
cotenancy
هم اجاره نشینی
tenantry
اجاره نشینی
urbanization
شهر نشینی
recoiling
عقب نشینی
hutment
کلبه نشینی
settlement
ته نشینی مسکن
line of retreat
خط عقب نشینی
electrostatic procipitation
ته نشینی الکترواستاتیک
recess
عقب نشینی
recoiled
عقب نشینی
recoils
عقب نشینی
to burn the midnighoil
شب نشینی کردن
recoil
عقب نشینی
break ground
عقب نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
to lose ground
عقب نشینی کردن
to give ground
عقب نشینی کردن
withdraws
عقب نشینی کردن
retreating
عقب نشینی کردن
to fall back
عقب نشینی کردن
to sound the retreat
شیپورعقب نشینی زدن
retreats
عقب نشینی کردن
rocket propulsion
فشارعقب نشینی موشک
to beat a retreat
عقب نشینی کردن
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
retreated
عقب نشینی کردن
blowback
ضربه عقب نشینی
short recoil
عقب نشینی کوتاه
blowback
عقب نشینی خودکار
subornation
زیر پا نشینی اغواء
back pressure
فشار عقب نشینی
withdraw
عقب نشینی کردن
backblast
موج عقب نشینی
backblast
شعله عقب نشینی
urbanistic
وابسته بشهر نشینی
retreat
عقب نشینی کردن
colonial
معماری کوچ نشینی
to beat a retreat
کوس عقب نشینی
long recoil
عقب نشینی طولانی
sink
ته نشینی حفره یاگودال
sinks
ته نشینی حفره یاگودال
urbanist
وابسته بشهر نشینی
sedimentation analysis
تجزیه بروش ته نشینی
scuttling
عقب نشینی روزنه
retirement
عقب نشینی اختیاری
drop back
<idiom>
عقب نشینی کردن
scuttled
عقب نشینی روزنه
give ground
<idiom>
عقب نشینی کردن
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
To retreat. To withdraw.
عقب نشینی کردن
setbacks
فشار عقب نشینی
recoil mechanism
مکانیسم عقب نشینی
scuttles
عقب نشینی روزنه
pull away
عقب نشینی کردن
ebb current
عقب نشینی اب دریا
scuttle
عقب نشینی روزنه
setback
فشار عقب نشینی
hightail
باسرعت عقب نشینی کردن
recoil pit
چاله عقب نشینی لوله
recoilless rifle
تفنگ بدون عقب نشینی
counter recoil
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
cloister
صومعه گوشه نشینی کردن
cloisters
صومعه گوشه نشینی کردن
alluvial
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
a white collar job
کار پشت میز نشینی
recoils
عقب نشینی کردن توپ
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
long recoil
طول عقب نشینی زیاد
breakdowns
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdown
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
hermitic
وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
crawfish
ازموضعی عقب نشینی کردن
they are in full retreat
سخت عقب نشینی می کنند
retreats
عقب نشینی کناره گیری
recoil
عقب نشینی کردن توپ
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
recoiled
عقب نشینی کردن توپ
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
to have a knock back
عقب نشینی کردن
[در موقعیتی]
retreated
عقب نشینی کناره گیری
setbacks
نیروی عقب نشینی توپ
to sound a retreat
شیپور عقب نشینی زدن
retreating
عقب نشینی کناره گیری
recoiling
عقب نشینی کردن توپ
setback
نیروی عقب نشینی توپ
retreat
عقب نشینی کناره گیری
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
to sound the retire
شیپور عقب نشینی زدن
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
back pressure
فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retreat
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
blenched
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retires
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
retire
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
unsteadily
متغیر
fluid
متغیر
variant
متغیر
unsteady
متغیر
uneven
متغیر
conversional
متغیر
indignant
متغیر
fitful
متغیر
transitive
متغیر
protean
متغیر
fluids
متغیر
average variable cost
متغیر
variables
متغیر
variate
متغیر
varier
متغیر
vicissitudinous
متغیر
technical
متغیر
variative
متغیر
variable
متغیر
floating
متغیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com