English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
decision support system سیستم پشتیبانی تصمیم
Other Matches
ancestral file سیستم پشتیبانی فایل ها
dss سیستم پشتیبان تصمیم گیری
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
antisubmarine support پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
air distant support پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
patronage پشتیبانی
afloat support پشتیبانی
protection پشتیبانی
backing پشتیبانی
in support of در پشتیبانی
support پشتیبانی
in support of در پشتیبانی از
rulings تصمیم
nonplus بی تصمیم
decision تصمیم
resolves تصمیم
resolve تصمیم
will-power تصمیم
weak kneed بی تصمیم
decisions تصمیم
avow تصمیم
determination تصمیم
avowing تصمیم
avows تصمیم
weak-kneed بی تصمیم
ruling تصمیم
resolutions تصمیم
plucked تصمیم
plucking تصمیم
pluck تصمیم
resolution تصمیم
plucks تصمیم
irresolute بی تصمیم
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
maintained پشتیبانی کردن
backup پشتیبانی کردن
countenances پشتیبانی کردن
sustaining پشتیبانی کننده
maintain پشتیبانی کردن
timed backup پشتیبانی دورهای
supporting distance مسافت پشتیبانی
champions پشتیبانی کردن
championing پشتیبانی کردن
championed پشتیبانی کردن
rally پشتیبانی کردن
champion پشتیبانی کردن
supporting تقویت پشتیبانی
global backup پشتیبانی کلی
maintains پشتیبانی کردن
direct support پشتیبانی مستقیم
archival backup پشتیبانی بایگانی
area support پشتیبانی منطقه
vindicate پشتیبانی کردن از
vindicated پشتیبانی کردن از
vindicates پشتیبانی کردن از
tactical support پشتیبانی رزمی
countenancing پشتیبانی کردن
geo deu reo پشتیبانی کننده
general support پشتیبانی عمومی
fire support پشتیبانی اتش
to agitate [for] پشتیبانی کردن
support پشتیبانی کردن
technical support پشتیبانی فنی
countenance پشتیبانی کردن
countenanced پشتیبانی کردن
vindicating پشتیبانی کردن از
support programs برنامههای پشتیبانی
play up to پشتیبانی کردن از
maintenance support پشتیبانی نگهداری
storeship ناو پشتیبانی
aiding پشتیبانی کردن
nonsupport عدم پشتیبانی
service support پشتیبانی خدمات
tower of strength <idiom> پشتیبانی محکم
air support پشتیبانی هوایی
PRI پشتیبانی کنند
logistic support پشتیبانی تدارکاتی
aid پشتیبانی کردن
combat support پشتیبانی رزمی
logistic support پشتیبانی لجستیکی
close support پشتیبانی نزدیک
propugn پشتیبانی کردن از
rallied پشتیبانی کردن
corrective maintenance پشتیبانی اصلاحی
supply support پشتیبانی اماد
supply support پشتیبانی تدارکات
naval support پشتیبانی دریایی
support command فرماندهی پشتیبانی
aided پشتیبانی کردن
support command یکان پشتیبانی
support brigade تیپ پشتیبانی
memory protection پشتیبانی ازحافظه
support program برنامه پشتیبانی
back-up پشتیبانی یا کمک
back up پشتیبانی یا کمک
rallies پشتیبانی کردن
maintenance support پشتیبانی تعمیراتی
nonplus بی تصمیم بودن
determining تصمیم گرفتن
decides تصمیم گرفتن
resolutions نیت تصمیم
decision theory تئوری تصمیم
canons : تصویبنامه تصمیم
resolve تصمیم گرفتن
resolves تصمیم گرفتن
make up one's mind تصمیم گرفتن
decide تصمیم گرفتن
determines تصمیم گرفتن
special verdict تصمیم ویژه
decision symbol علامت تصمیم
decision structure ساختار تصمیم
decision process فرایند تصمیم
decision making تصمیم گیری
decision maker تصمیم گیرنده
decision instruction دستورالعمل تصمیم
decision box جعبه تصمیم
resolution نیت تصمیم
decision table جدول تصمیم
determine تصمیم گرفتن
logical decision تصمیم منطقی
canon : تصویبنامه تصمیم
resolutely از روی تصمیم
decidability تصمیم پذیری
freehand ازادی در تصمیم
i made up my mind to تصمیم گرفتم که ...
regnum تصمیم مقتدرانه
decision tree درخت تصمیم
resolved that ...... تصمیم گرفته شد که
decidable تصمیم پذیر
joint resolution تصمیم مشترک
A one-sided(unilateral)decision. تصمیم یکجانبه
afore thought سبق تصمیم
to take a d. تصمیم گرفتن
mind تصمیم داشتن
to come to a decision تصمیم گرفتن
sewed up <idiom> تصمیم گیری
determiner تصمیم گیرنده
undecidable تصمیم ناپذیر
minds تصمیم داشتن
minding تصمیم داشتن
make up one's mind <idiom> تصمیم گیریکردن
to be resolved تصمیم گرفتن
determiners تصمیم گیرنده
cut and dried <idiom> تصمیم قاطع
to make a decision تصمیم گرفتن
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
general support یکان پشتیبانی عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com