Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Applicants flooded in.
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
Other Matches
The applicants must be above
[over]
the age of 18.
متقاضیان بایستی از هجده سال به بالا باشند
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
enlisted personnel
افراد
troop
افراد
trooped
افراد
trooping
افراد
men
افراد
personnel
افراد
enlistedman
افراد
filler personnel
افراد جایگزینی
service club
باشگاه افراد
head counts
جمع افراد
personnel status
وضع افراد
packed out
پر و مملو از افراد
liberty men
افراد مرخصی
head count
جمع افراد
top-level
افراد عالیرتبه
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
equal status persons
افراد همپایه
enlistee
افراد داوطلب
withindoors
افراد داخل
category
طبقه افراد
platoons
جوخهء افراد
platoon
جوخهء افراد
enlisted personnel
طبقه افراد
roll call
نامیدن افراد
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
billet slip
لوحه اسکان افراد
personal error
خطاهای انفرادی افراد
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
troops
افراد قسمتها سربازان
receptee
افراد مورد پذیرش
avast
افراد به جای خود
rouse out
بیدار کردن افراد
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
part owners
افراد شریک المال
morale
روحیه افراد مردم
dependents
افراد تحت تکفل
favouritism
افراد مورد توجه
family size
تعداد افراد خانواده
condemn
محکوم کردن افراد
condemning
محکوم کردن افراد
commandos
افراد نیروی مخصوص
commando
افراد نیروی مخصوص
condemns
محکوم کردن افراد
close station
افراد بدو مرخص
billet slip
کارت محلهای افراد
cimmerian
افراد کشور فلمات
noncombatant
افراد غیر نظامی
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
target audience
افراد مورد نظر
posse comitatus
دسته افراد پلیس
top-level
توسط افراد عالیرتبه
coachload
افراد سوار بر درشکه
transfer station
محل اعزام افراد
transfer station
محل انتقال افراد
the common wealth of learning
افراد اهل علم
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
special olympics
المپیک افراد استثنایی
Certain notorious ( dubious ) characters .
عده افراد معلوم الحال
chartering
بین افراد دلالت کند
leatherneck
جزو افراد تفنگداران دریایی
charters
بین افراد دلالت کند
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
chartered
بین افراد دلالت کند
charter
بین افراد دلالت کند
intransit strenth
افراد در حال حرکت یا انتقال
Do not admit any outsiders.
افراد غیره را راه ندهید
troop housing
کوی درجه داران یا افراد
IMA
قالب ها و خصوصیات افراد است
posse
دسته افراد پلیس جماعت
posses
دسته افراد پلیس جماعت
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
whom it may concern
برای اطلاع افراد ذیربط
aptitude area
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
personal salute
تیر سلام برای افراد
huddling
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
biographical intelligence
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
biographical information blank form
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
people sniffer
رادار کشف افراد دشمن
huddle
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
running
جاری
actuals
جاری
going
جاری
groovy
جاری
current cell
سل جاری
currents
جاری
interfluous
در هم جاری
volant
جاری
pourer
جاری
current
جاری
gushing
جاری
running water
اب جاری
sister in law
جاری
sluicy
جاری
interfluent
در هم جاری
present-day
جاری
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
atomistic evalution
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
preference blank
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
split ticket
<idiom>
انتخاب افراد سیاسی برای رای
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
CSE
آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
lunatic fringe
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
liquid limit
حد جاری شدن
callendar year
سال جاری
perfuse
جاری ساختن
bank overdraft
حساب جاری
routines
خط مشی جاری
routines
روش جاری
standing order
دستور جاری
standing orders
دستور جاری
account cuurent
حساب جاری
rules of procedure
روش جاری
tidal volume
حجم جاری
present income
درامد جاری
present consumption
مصرف جاری
routinely
روش جاری
yeild
جاری شدن
circulating asset
دارایی جاری
excurrent
جاری شونده
current instruction
دستورالعمل جاری
current liabilites
بدهیهای جاری
current liabilities
بدهیهای جاری
current liability
بدهی جاری
current liability
بدهیهای جاری
electrodynamics
الکترسیته جاری
current loop
حلقه جاری
current price
قیمت جاری
current ratio
نسبت جاری
current yield
بازده جاری
demand deposit
سپرده جاری
Blood was running .
خون جاری شد
current income
درامد جاری
competitive price
قیمت جاری
current assets
دارایی جاری
current asset
دارایی جاری
current assets
دارائیهای جاری
current budget
بودجه جاری
yeild point
حد جاری شدن
During (in)the current year.
درسال جاری
current cell indicator
نشانگر سل جاری
The regulations in force .
مقررات جاری
current date
تاریخ جاری
current expenditure
هزینه جاری
current files
پروندههای جاری
disembogue
جاری شدن
oozed
جریان جاری
current account
حساب جاری
flowed
جاری شدن
flows
جاری شدن
oozes
جریان جاری
oozing
جریان جاری
flow
جاری شدن
checking accounts
حساب جاری
checking account
حساب جاری
ooze
جریان جاری
standing
روش جاری
trill
جاری شدن
trilled
جاری شدن
trills
جاری شدن
yields
جاری شدن
yielded
جاری شدن
yield
جاری شدن
working capacity
سرمایه جاری
AC
حساب جاری
current
جاری و روان
currents
جاری و روان
routine
خط مشی جاری
routine
روش جاری
currently
بطور جاری
current accounts
حساب جاری
routinely
خط مشی جاری
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com