English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
English Persian
cementation سیمانکاری سخت گردانی
Other Matches
cementation سیمانکاری
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
regimental گردانی
rambles سر گردانی
rambled سر گردانی
ramble سر گردانی
data handling داده گردانی
rim drive لبه گردانی
file handling پرونده گردانی
rectification راست گردانی
exception handling استثنا گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
revolvable دور گردانی
transliteration نویسه گردانی
repeals باز گردانی
hardening سخت گردانی
thinning رقیق گردانی
runaround دور سر گردانی
repeal باز گردانی
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
hardening room اطاق سخت گردانی
hot tempering سخت گردانی درجهای
induction harening سخت گردانی القائی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
temper hardening سخت گردانی بازپخت
strain hadening سخت گردانی کرنشی
strain hadening سخت گردانی سرد
softening point نقطه نرم گردانی
softening furnace کوره نرم گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
age hardening سخت گردانی زمانی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
work hardening سخت گردانی سرد
hardening crake ترک سخت گردانی
austemper سخت گردانی باینیت
broken hardening سخت گردانی شکسته
curing vessel فرف سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
case hardening سخت گردانی سطحی
curing oven کوره سخت گردانی
cure rate سرعت سخت گردانی
case harden سخت گردانی سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
austemper سخت گردانی حرارتی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
hardening constituent جزء سخت گردانی
aging سخت گردانی زمانی
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening سخت گردانی مضاعف
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
simplification ساده گردانی مختصر سازی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability سخت گردانی سخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com