Dictiornary-Farsi | سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (21 milliseconds)

English	Persian
to put on frills	سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن


Other Matches

to put oa a semblance of anger	سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
pretendedly	بطور ساختگی یا بخود بسته
self importance	دادن بخود
monopolizing	بخود انحصار دادن
monopolised	بخود انحصار دادن
monopolises	بخود انحصار دادن
monopolising	بخود انحصار دادن
monopolize	بخود انحصار دادن
monopolized	بخود انحصار دادن
monopolizes	بخود انحصار دادن
to summon up courage	جرات بخود دادن
screw up one's courage	جرات بخود دادن
to be moped	بخود راه دادن
to permit oneself	بخود اجازه دادن
lay out oneself	بخود زحمت دادن
to stint oneself	تنگی بخود دادن
to f. oneself	بخود دلخوشی دادن
to take the sun	افتاب بخود دادن
intervert	بخود اختصاص دادن برگرداندن
To give way to gloomy thoughts .	فکرهای بد بخود راه دادن
to buck up	فرزشدن نیرویاجرات بخود دادن
To give way to doubt. To waver.	بخود تردید راه دادن
appropriation	قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
speciously	با سیمای حق بجانب
glooming	سیمای عبوس
scared face	سیمای ترسان
to wear a face of joy	سیمای خوش داشتن
gloomingly	با اخم یا سیمای تیره
pontify	سیمای اسقفی یا پاپی بخوددادن
open faced	دارای سیمای بازو بی تزویر
distending	بادکردن
distends	بادکردن
to fil out	بادکردن
distend	بادکردن
heave	بادکردن
to blow up	بادکردن
to puff up	بادکردن
to swell with pride	بادکردن
bloat	بادکردن
heaved	بادکردن
brags	بادکردن لاف
bragging	بادکردن لاف
brag	بادکردن لاف
bragged	بادکردن لاف
distensibility	امادگی برای بادکردن
pumped	باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pump	باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pumps	باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
sham	ساختگی
factitious	ساختگی
dummy	ساختگی
bogus	ساختگی
shams	ساختگی
dummies	ساختگی
made-up	ساختگی
artificial	ساختگی
synthetic	ساختگی
whoppers	ساختگی
phonies	ساختگی
phoneys	ساختگی
phoney	ساختگی
made up	ساختگی
whopper	ساختگی
make believe	ساختگی
pinchbeck	زر ساختگی
mocking	ساختگی
imitation	ساختگی
imitations	ساختگی
affected	ساختگی
ersatz	ساختگی
fictitious	ساختگی
colourable	ساختگی
mock	ساختگی
colorable	ساختگی
mocks	ساختگی
counterfeit	ساختگی
spurious	ساختگی
counterfeited	ساختگی
fictional	ساختگی
forged	ساختگی
counterfeiting	ساختگی
counterfeits	ساختگی
make-believe	ساختگی
mocked	ساختگی
quacked	دروغی ساختگی
quacking	دروغی ساختگی
quacks	دروغی ساختگی
namby	ساختگی و بی مغز
synthetic rubber	لاستیک ساختگی
demureness	ازرم ساختگی
pseudoproblem	مساله ساختگی
contrived scarcity	کمیابی ساختگی
factitious	ساختگی مصنوعی
peg-legs	پای ساختگی
peg-leg	پای ساختگی
factitiousness	ساختگی بودن
artificial intelligence	هوش ساختگی
quack	دروغی ساختگی
dummy instruction	دستورالعمل ساختگی
compose sequence	دخشه ساختگی
dummy variable	متغیر ساختگی
wigs	گیس ساختگی
made	مصنوع ساختگی
fictive	ساختگی افسانهای
fictitiousness	ساختگی بودن
false	ساختگی نادرست
fagot vote	رای ساختگی
faggot vote	رای ساختگی
fabricated language	زبان ساختگی
factitious disorder	اختلال ساختگی
compose sequence	ترتیب ساختگی
dummy stimuli	محرکهای ساختگی
dummy module	برنامه ساختگی
make-up	داستان ساختگی
dummy	مصنوعی ساختگی
dummy	ادمک ساختگی
dummy	ادم ساختگی
fleuret	گل ساختگی کوچک
dummies	مصنوعی ساختگی
dummies	ادمک ساختگی
dummies	ادم ساختگی
dummy argument	نشانوند ساختگی
wig	گیس ساختگی
dummy module	رویه ساختگی
curcumin	رنگ نارنجی ساختگی
venetian pearl	مروارید ساختگی توپر
artificiality	مصنوعی یا ساختگی بودن
fly book	قوطی مگس ساختگی
mim	باوقار ساختگی کمرو
false	ساختگی غیر واقعی
phony	حقه باز ساختگی
ruise	شایعات داستان ساختگی
secundine artem	بطور ساختگی یا مصنوعی
padding	کلمات یارکوردهای ساختگی
dummy argument	ارگومان یا نشانوند ساختگی
sham marriage	عروسی ساختگی یا دروغی
demurely	با ازرم باوقاروشرم ساختگی
artificially	بطور مصنوعی یا ساختگی
substantive	متکی بخود
he was restored to reason	بخود امد
spohnge	بخود کشیدن
self relative	نسبت بخود
self trust	اعتماد بخود
self respect	احترام بخود
self dramatization	بخود بندی
self consequence	اهمیت بخود
assumed	بخود بسته
introspect	بخود برگشتن
to imbrue with blood	بخود اغشتن
to imbrue in blood	بخود اغشتن
narcissism	عشق بخود
self-help	کمک بخود
self help	کمک بخود
self confident	مطمئن بخود
self dependent	متکی بخود
self congratulation	تبریک بخود
self exaltation	بخود بالیدن
preen	بخود بالیدن
feign	بخود بستن
preened	بخود بالیدن
self pity	ترحم بخود
assumable	بخود گرفتنی
dissemble	بخود بستن
to suck in	بخود کشیدن
assume	بخود گرفتن
self-pity	ترحم بخود
sham	بخود بستن
to remember oneself	بخود امدن
spontaneous	خود بخود
aplomb	اطمینان بخود
arrogation	بخود بستن
playact	بخود بستن
bethink	بخود امدن
preens	بخود بالیدن
by it self	خود بخود
preening	بخود بالیدن
pretend	بخود بستن
assumes	بخود گرفتن
apocryphal	دارای اعتبار مشکوک ساختگی
non-event	رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-events	رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
make up	ساختمان یاحالت داستان ساختگی
computed price	قیمت ساختگی معادل administeredprice
delusion of reference	هذیان بخود بستن
self divison	تقسیم خود بخود
diffidently	با نداشتن اعتماد بخود
to be convulsed with laughter	از خنده بخود پیچیدن
self fruitful	بخود بخودگرده افشان
abiogenesis	تولید خود بخود
assumed	بخود گرفته عاریتی
autoplasty	پیوند از خود بخود
strike an attitude	حالتی بخود گرفتن
self activity	فعالیت خود بخود
lion skin	دلیری بخود بسته
self charging	خود بخود پر شونده
appropriator	بخود اختصاص دهنده
to stand on one's own legs	متکی بخود بودن
muster up your courage	جرات بخود بدهید
self rewarding	پاداش دهنده بخود
self fertility	لقاح خود بخود