English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
Other Matches
doublyre entrant winding سیمپیچ دو بازگرد
inductive winding سیمپیچ القایی
differential compound winding سیمپیچ مرکب تفاضلی
magnet frame یوغ اهنربایی
magnet system سیستم اهنربایی
double magnet ion trap یون ربای دو اهنربایی
field winding سیم پیچ اهنربایی
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
compound field winding سیم پیچ اهنربایی مرکب
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
countering متقابل
countered متقابل
counter متقابل
opposing متقابل
interactional متقابل
polar متقابل
reciprocative متقابل
opposed متقابل
reciprocal متقابل
mutual متقابل
interactive متقابل
correspounding متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
counterclaim دعوی متقابل
counterpoise وزنه متقابل
counterpoise سیم متقابل
counterpawn پیاده متقابل
countermine توط ئه متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
countermeasure اقدام متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter current جریان متقابل
counter fire اتش متقابل
counter gambit گامبی متقابل
counter offensive پدافند متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter trade تجارت متقابل
counter transference انتقال متقابل
counter offer عرضه متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterattack حمله متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
counterclaim دعوای متقابل
counterclaim ادعای متقابل
counter claim دعوی متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
logrolling همکاری متقابل
m القاگری متقابل
mutual assistance کمک متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
mutual energy انرژی متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual induction القای متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
mutual terms شرایط متقابل
opposite phase فاز متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
reciprocation عمل متقابل
set off دعوی متقابل
transinformation اگاهی متقابل
counter-measure اقدام متقابل
iteraction عمل متقابل
intervisibility دید متقابل
counterwork عمل متقابل
cross action دعوی متقابل
cross bill شکایت متقابل
cross feed خورد متقابل
cross index شاخص متقابل
cross purpose قصد متقابل
crossecheck بررسی متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
eclipsed form شکل متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
transconductance رسانایی متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
inter play اثر متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
interdependency اتکاء متقابل
interrelation رابطه متقابل
counter-measures اقدام متقابل
counter attraction کشش متقابل
interaction کنش متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
retaliation عمل متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
cross reference مراجعه متقابل
interdependence وابستگی متقابل
interdependence اتکاء متقابل
cross reference ارجاع متقابل
cross-checks بررسی متقابل
recriminations اتهام متقابل
interplay اثر متقابل
mutual متقابل یا متقابله
interaction اثر متقابل
cross-checked بررسی متقابل
interaction عمل متقابل
recriminations تهمت متقابل
reciprocity عمل متقابل
cross-checking بررسی متقابل
counter ضربت متقابل
recrimination اتهام متقابل
interrelationship رابطه متقابل
reciprocal متقابل معکوس
cross-references ارجاع متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
cross-references مراجعه متقابل
reciprocal عمل متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
back pressure فشار متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
antitype نوع متقابل
countering ضربت متقابل
interrelationships رابطه متقابل
cross check بررسی متقابل
countered ضربت متقابل
cross-check بررسی متقابل
recrimination تهمت متقابل
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
cross reference table جدول ارجاع متقابل
retorts جواب متقابل تلافی
ripostes ضربه متقابل زدن
crossfertilize لقاح متقابل کردن
riposted ضربه متقابل زدن
interaction عکس العمل متقابل
riposte ضربه متقابل زدن
internecine کشتار متقابل قاتل
intract عمل متقابل کردن
intervisibility قابلیت دید متقابل
retaliation عکس العمل متقابل
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
rebuttal عمل متقابل پس زنی
social interaction کنش متقابل اجتماعی
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
rebuttals عمل متقابل پس زنی
retort جواب متقابل دادن
retort جواب متقابل تلافی
retorts جواب متقابل دادن
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
counterattack حمله متقابل کردن
counter purchase داد وستد متقابل
riposting ضربه متقابل زدن
compensation trading داد و ستد متقابل
counteracts عمل متقابل کردن
counter current principle اصول جریان متقابل
cross fire اتش گلوله متقابل
rebut جواب متقابل دادن
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
rebuts جواب متقابل دادن
rebutted جواب متقابل دادن
rebutting جواب متقابل دادن
counteract عمل متقابل کردن
counteracted عمل متقابل کردن
counteracting عمل متقابل کردن
repost ضربه متقابل زدن
counterplay بازی شطرنج متقابل
visual interaction کنش متقابل بصری
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
counteractive خنثی کننده دارای عمل متقابل
countermeasures پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
information hiding یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
riposte ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
albin counter gambit گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com