English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
Other Matches
dielectric current جریان دی الکتریک
dischrger الت تولید جریان الکتریک
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
wire cloth تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
diode قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
all hands همگی اماده همگی
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
it is pervious to light روشنایی ازان می گذرد
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
Pleasant hours fly fast. <proverb> لحظات خوش زود می گذرد.
my a is 0 years چهل سال ازعمرمن می گذرد
one anda همگی
totyality همگی
en masse همگی
entire همگی
time flies <proverb> عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد
all hands parade همگی به رژه
altogether همگی مجموع
the tribes are all up ایلات همگی
all- هرگونه همگی
all هرگونه همگی
called strick پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
arch-rib [قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
pleasant hours fly fast. <proverb> عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
dielectric loss factor meter دی الکتریک
dielectric دی الکتریک
Everyone sends their regards to you. همگی بهت سلام رسوندن.
Young and old. کوچک وبزرگ (همه و همگی )
permittivity ثابت دی الکتریک
dielectric hysteresis پسماند دی الکتریک
dielectric constant ثابت دی الکتریک
dielectric loss اتلاف دی الکتریک
mica dielectric دی الکتریک میکا
dielectric strength قدرت دی الکتریک
condenser dielectric دی الکتریک خازن
ideal dielectric دی الکتریک ایده ال
faradism تحریک با الکتریک
faradization تحریک با الکتریک
relative permittivity ضریب دی الکتریک
electric foil فلوره الکتریک
k ثابت دی الکتریک
dielectric strength استحکام دی الکتریک
dielectric absorption جذب دی الکتریک
They were all either kI'lled ou taken prisoners . همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
relative dielectric constant ثابت دی الکتریک نسبی
low loss capacitor خازن با تلفات دی الکتریک کم
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
peers of the realm بزرگانی که می توانند همگی در مجلس اعیان به نشینند
electro statics علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
photo electric وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
voltages نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
rheometer الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
voltage نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
dielectric heating گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
stringed سیمی
wiry سیمی
wire hinge لولای سیمی
wire rope طناب سیمی
wire ropes طنابهای سیمی
netting شبکه سیمی
lang's lay wire rope طناب سیمی یک سو
wire core مغزی سیمی
wire drag لاروب سیمی
wire gauze توری سیمی
wire netting تور سیمی
open wire line خط سیمی هوایی
open wire line خط سیمی لخت
tightwire طناب سیمی
greyhound غربال سیمی
greyhounds غربال سیمی
stringed instruments سازهای سیمی
three wire system دستگاه سه سیمی
three wire generator دینام سه سیمی
hawser طناب سیمی
hawsers طناب سیمی
netting تور سیمی
backstop حصار سیمی
cabled طناب سیمی
wire beater همزن سیمی
wirework کارهای سیمی
cable طناب سیمی
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
phantom circuit مدار چهار سیمی
griddles غربال سیمی کارگران
griddle غربال سیمی کارگران
phantomed cable کابل چهار سیمی
sarrated wire rope طناب سیمی دندانهای
wire netting بافت توری سیمی
magnetic wire recording ضبط صوت سیمی
beach matting تور سیمی ساحلی
plated wire memory حافظه سیمی اندوده
quadded cable کابل چهار سیمی
screening, screenings تور سیمی نصب کردن
screen تور سیمی نصب کردن
screens تور سیمی نصب کردن
string band دسته موزیک سازهای سیمی
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
screened تور سیمی نصب کردن
cords سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screened تور سیمی پنجره توری دار
cord سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screens تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
screen تور سیمی پنجره توری دار
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
viola d'amore ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
headstay سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current flow سیلان جریان فلوی جریان
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
DC روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
conducts جریان
against the stream بر ضد جریان اب
flowline خط جریان
conducting جریان
conducted جریان
rheostome جریان بر
conduct جریان
fluor جریان
runoff جریان
flushing جریان
flushes جریان
flush جریان
affluxion جریان
rede جریان
effluvium جریان
inset جریان
insets جریان
process جریان
gushes جریان
gushed جریان
gush جریان
flow limit حد جریان
flow line خط جریان
processes جریان
in hand در جریان
afflux جریان
line of flow خط جریان
actions جریان
action جریان
going جریان
income جریان
course جریان
coursed جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com