English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (4 milliseconds)
English Persian
arming wire سیم مسلح کننده
Search result with all words
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
actuator دستگاه مسلح کننده
arming system سیستم مسلح کننده
arming system دستگاه مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
delay arming مسلح کننده تاخیری
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
armed مسلح
weaponed مسلح
mailed مسلح
riper مسلح
armor bearer مسلح
ripest مسلح
flattest مسلح
flat مسلح
ripe مسلح
reinforced مسلح
armoured مسلح
in arms مسلح
reinforces مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
armored cable کابل مسلح
forcing مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
arming مسلح شدن
activated mine مین مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
poised mine مین مسلح
reinforced coating اندود مسلح
bandit سارق مسلح
bandits سارق مسلح
mailed fist نیروی مسلح
arming مسلح کردن
armed ammunition مهمات مسلح
armed guard گارد مسلح
ripe مسلح شدن
riper مسلح شدن
ripest مسلح شدن
armed mine مین مسلح
armed peace صلح مسلح
armed to the teeth کاملا` مسلح
armement مسلح کردن
enarm مسلح کردن
unarmed غیر مسلح
armed مسلح شده
cocking مسلح کردن
cocks مسلح کردن
reenforce مسلح کردن
arm مسلح کردن
weapon مسلح کردن
heavily armed کاملا مسلح
cock مسلح کردن
ice crete بتون مسلح
equip مسلح کردن
banditry سرقت مسلح
armed forces نیروهای مسلح
service component نیروی مسلح
forces مسلح کردن
to take up arms مسلح شدن
services نیروهای مسلح
weapons مسلح کردن
privateer کشتی مسلح
equipping مسلح کردن
weapons مسلح شده
force مسلح کردن
weapon مسلح شده
gunship هلیکوپتر مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
equips مسلح کردن
reinforced concrete بتن مسلح
ferroconcrete بتون مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
deactivating غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
gun moll معشوقه دزد مسلح
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
arming range برد مسلح شدن
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
arming delay تاخیر در مسلح شدن
disarmament غیر مسلح کردن
armed mine مین مسلح شده
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
rearmament دوباره مسلح شدن
disarmed غیر مسلح کردن
sword arm دست مسلح شمشیرباز
disarm غیر مسلح کردن
actuated mine مین مسلح شده
actuate مسلح کردن مین
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
disarms غیر مسلح کردن
up in arms مسلح واماده جنگ
forearm از پیش مسلح کردن
forearms از پیش مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
joint مشترک بین نیروهای مسلح
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
fitted mine مین مسلح اماده به کار
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
armor مسلح کردن زره پوش کردن
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com