English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (19 milliseconds)
English Persian
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stayed سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
Search result with all words
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
batten قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
battens قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
carry light نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
stall feed در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
Other Matches
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
retain نگهداشتن
sustain نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
hold on نگهداشتن
save نگهداشتن
sustained نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
holds نگهداشتن
sustains نگهداشتن
retention نگهداشتن
retains نگهداشتن
preserving نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
saved نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
retaining نگهداشتن
saves نگهداشتن
preserve نگهداشتن
imprison نگهداشتن
preserves نگهداشتن
bate نگهداشتن
reserve نگهداشتن
retained نگهداشتن
reserves نگهداشتن
hold نگهداشتن
reserving نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
preserve باقی نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
locks محکم نگهداشتن
snub نگهداشتن طناب
snubs نگهداشتن طناب
lock محکم نگهداشتن
preserves باقی نگهداشتن
chins زیرچانه نگهداشتن
chin زیرچانه نگهداشتن
snubbing نگهداشتن طناب
snubbed نگهداشتن طناب
preserving باقی نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
fid بامیله نگهداشتن
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
sabbattize سبت نگهداشتن
have custody of امانت نگهداشتن
tong باانبر نگهداشتن
secure محکم نگهداشتن
station keeping در خط نگهداشتن ناو
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
floated روی اب نگهداشتن شناور
floats روی اب نگهداشتن شناور
maintain نگهداشتن برقرار داشتن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
surges تحت کشش نگهداشتن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains نگهداشتن برقرار داشتن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
float روی اب نگهداشتن شناور
desiccate در جای خشک نگهداشتن
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
locked up زیر قفل نگهداشتن
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
keep up <idiom> درشرایط عالی نگهداشتن
l support نگهداشتن بصورت زاویه
restrain نگهداشتن مهار کردن
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
restrains نگهداشتن مهار کردن
surged تحت کشش نگهداشتن
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
restraining نگهداشتن مهار کردن
surge تحت کشش نگهداشتن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
to safeguard [against] امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
safeguard تامین کردن امن نگهداشتن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguards تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded تامین کردن امن نگهداشتن
preserving حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
acquisitions پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserve حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisition پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
keep (someone) up <idiom> باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
heading hold روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
lay to قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolstered تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolster تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolsters تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
still fishing ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
subsidy حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
save face <idiom> خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
writes حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
compiler اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
boarded BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com