English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
Other Matches
service records سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
classics مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
ideal index شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
markers تعیین کننده شاخص هدف شاخص
marker تعیین کننده شاخص هدف شاخص
rainfall index شاخص بارش شاخص بارندگی
in service خدمتی
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
qualification record پرونده خدمتی
duty branch رسته خدمتی
duty status وضعیت خدمتی
service records پروندههای خدمتی
line of duty مسیر خدمتی
decorations نشان خدمتی
decoration نشان خدمتی
fitness report تعرفه خدمتی
leave year سال خدمتی
service number شماره خدمتی پرسنل
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
servicae life عمر خدمتی وسایل
equipment logbook دفترچه خدمتی تجهیزات
nonpay status حالت انتظار خدمتی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
per annum سالانه
annual سالانه
annuals سالانه
yearly سالانه
discharge without honor اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
supererogation زیاده روی درکار خوش خدمتی
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
annual patent fee حق الامتیاز سالانه
annual preciptation ریزش سالانه
annual leave مرخصی سالانه
annual rainfall بارش سالانه
annual accumulation of sediment ته نشست سالانه
annual report گزارش سالانه
annual storage مخزن سالانه
annual increase افزایش سالانه
yearbooks گزارشات سالانه
annual increase رشد سالانه
annual income درامد سالانه
yearbook گزارشات سالانه
annuity پرداختهای سالانه
annual earnings عواید سالانه
annual earnings درامد سالانه
annual budget بودجه سالانه
annual wage دستمزد سالانه
yearly profit سود سالانه
anuual discharge بده سالانه
tax year مالیات سالانه
annuities مقرری سالانه
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
prestation خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
interest rate per annum نرخ بهره سالانه
AGM مجمع عمومی سالانه
fixture برنامه سنتی سالانه
annual rate of growth نرخ رشد سالانه
AGMs مجمع عمومی سالانه
annual financial statement گزارش مالی سالانه
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
indexed sequential file پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
annuity مستمری سالانه مقرری مستمر
Bang went our annul holidays. تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
derby مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
eye service خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
tourist trophy مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
arrendare اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
west coast computer faire یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
functions کارایی
proficiency کارایی
effectiveness کارایی
efficiency کارایی
function کارایی
functioned کارایی
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
performance شاهکار کارایی
performances شاهکار کارایی
nozzle efficiency کارایی نازل
combat efficiency کارایی رزمی
efficiency unit واحد کارایی
efficiency variance تباین کارایی
maximum performance کارایی حداکثر
mechanical efficiency کارایی مکانیکی
workability کارایی بتن خمیرواری
predictive efficiency کارایی پیش بینی
performance evaluation ارز یابی کارایی
harassing به هم زدن کارایی دشمن
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
test protectors بازرس ازمایشات کارایی شغلی
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
coefficient of relative efficiency organ ضریب نسبی کارایی سازمان
performances روش قضاوت کارایی سیستم
highs وسیله گران یا با کارایی بالا
highest وسیله گران یا با کارایی بالا
efficiency کارایی وسیله یا نفر شایستگی
performance روش قضاوت کارایی سیستم
high وسیله گران یا با کارایی بالا
optimization کار کردن چیزی با کارایی کامل
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
definitions کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
torque کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
definition کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
PowerPC پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
maintains اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
optimize کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
level rod شاخص
index number شاخص
cephalic index شاخص سر
gnomon شاخص
aiming post شاخص
scale شاخص
indexed خط شاخص
indexes شاخص
indexes خط شاخص
critical شاخص
index شاخص
tyupical شاخص
index خط شاخص
indexed شاخص
dials شاخص
indicator شاخص
indicative شاخص
dialled شاخص
dialed شاخص
dial شاخص
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
enhancement امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
toughness index شاخص نرمی
tidal bench mark شاخص جزر و مد
general index شاخص کلی
roughness index شاخص زبری
gnomonic وابسته به شاخص
position indicator شاخص نماها
gnomonics فن شاخص سازی
group index شاخص گروه
holotype نمونه شاخص
validity index شاخص اعتبار
cross index شاخص متقابل
difficulty index شاخص دشواری
discrimination index شاخص افتراق
polarity indicator شاخص قطب
weight index شاخص موزون
economic index شاخص اقتصادی
economic indicator شاخص اقتصادی
wage index شاخص دستمزد
vital index شاخص حیاتی
price index شاخص قیمت
indicator electrode الکترود شاخص
indicator gate دریچه شاخص
seasonal index شاخص فصلی
oddsmaker بازیگر شاخص
number index شاخص عددی
levelling staff شاخص تراز
neon indicator شاخص نئونی
sysctlg پرونده شاخص
retention index شاخص بازداری
index register ثبات شاخص
production index شاخص تولید
index hole سوراخ شاخص
index mark علامت شاخص
range indicator شاخص مسافت
index number عدد شاخص
readability index شاخص خوانایی
index of correlation شاخص همبستگی
system catalog پرونده شاخص
aiming light چراغ شاخص
statistics شاخص امار
sundial شاخص افتاب
bench mark شاخص مبداء
gnomon شاخص شرعیات
indicator شاخص اندازه
indicator نمایشگر شاخص
characteristic curve منحنی شاخص
characteristic roots ریشههای شاخص
absorption index شاخص جذب
indexes فهرست شاخص
index of absorption شاخص جذب
index فهرست شاخص
aiming post sleeve غلاف شاخص
aiming post sleeve روپوش شاخص
aiming stake شاخص کوچک
sundials شاخص افتاب
indexed فهرست شاخص
active index شاخص فعال
bain index شاخص بین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com