Dictiornary-Farsi | شاخه رابط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
link	شاخه رابط


Other Matches

principal line	خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
hierarchical communications system	شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
to brachiate	از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
ramify	شاخه شاخه شدن
arborization	شاخه شاخه شدگی
branch	شاخه شاخه شدن
branches	شاخه شاخه شدن
forkedly	بطور شاخه شاخه
dog leg	شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
bifurcate	چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
copulative	رابط
internuncial	رابط
go between	رابط
interfaces	رابط
liaisons	رابط
interface	رابط
liaison	رابط
connector	رابط
connective	رابط
wiring connector	رابط
point of intersection	رابط
link	رابط
fitting	رابط
adapter	رابط
baying	پل رابط در پل شناور
ground liaison	رابط زمینی
bayed	پل رابط در پل شناور
bay	پل رابط در پل شناور
lead in wire	سیم رابط
high fidelity receiver	گیرنده رابط
high line	پل رابط اصلی
journals	شفت رابط
inductor hose	لوله رابط
fuse link	رابط فیوز
bays	پل رابط در پل شناور
feeder canal	نهر رابط
connecting tube	لوله رابط
connecting rod	میله رابط
connecting cable	کابل رابط
centronics interface	رابط موازی
connector plug	دوشاخه رابط
connector switch	کلید رابط
box connector	رابط جعبه
bent adaptor	رابط خمیده
cylinderical fit	رابط استوانهای
journal	شفت رابط
edge connector	رابط لبه
ediswan connector	رابط ادیسوان
internuncio	رابط پیک
enlarging adapter	رابط فزاینده
connections	میلههای رابط
interface card	کارت رابط
interneuron	نورون رابط
leads	رابط برق
parallel interface	رابط موازی
patch cord	سیم رابط
push rod	میل رابط
fuse wire	رابط فیوز
push rod	میله رابط
reducer	لوله رابط
trunk line	رابط ترانک
reducing adaptor	رابط کاهنده
serial interface	رابط سری
lead	رابط برق
logical connector	رابط منطقی
internuncial neuron	نورون رابط
continuity equation	رابط پیوستگی
lamp connector	رابط لامپ
liaison officer	افسر رابط
standard interface	رابط استاندارد
link chain	زنجیر رابط
logical connective	رابط منطقی
link belt	تسمه رابط
receding leg	شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
commissure	بافت عصبی رابط
liaising	رابط نظامی بودن
triatic stay	بکسل رابط ناو
test lead	رابط برق ازمایش
switch position	موضع رابط دفاعی
command liaison	شبکه رابط یکان
command liaison	افسر رابط فرماندهی
expressions	فرمول یا رابط ه ریاضی
cell connector	رابط پیل باتری
battery connector	رابط پیل باتری
artillery liaison officer	افسر رابط توپخانه
air liaison officer	افسر رابط هوایی
apple desktop interface	رابط رومیزی اپل
cross-tree	[رابط عرضی دکلها]
anterior commissure	بافت رابط قدامی
liaises	رابط نظامی بودن
liaised	رابط نظامی بودن
machine address	محل یک شی در رابط ه با مبدا
flared fitting	رابط قیفی شکل
dry cell connector	رابط پیل خشک
cross tree	رابط عرضی دکلها
crawl trench	خطوط رابط سنگرها
commissural fibres	رشتههای عصبی رابط
intervening variable	متغیر فرضی رابط
relay post	پست رابط ستون
liaise	رابط نظامی بودن
expression	فرمول یا رابط ه ریاضی
air transport liaison officer	افسر رابط ترابری هوایی
programmable communications interface	رابط مخابراتی برنامه پذیر
to catch the connection	وسیله نقلیه رابط را گرفتن
interfaces	وصل کردن از طریق رابط
interface	وصل کردن از طریق رابط
api	رابط یامیانجی برنامه کاربردی
application program interface	میانجی یا رابط برنامه کاربردی
commissurotomy	برداشتن بافت عصبی رابط
cylinderical limit gage	دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
ditched	گودال سنگر رابط خندق کندن
floating	محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
sbc	RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditches	گودال سنگر رابط خندق کندن
crawl trench	سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
cross bleed	سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
ditch	گودال سنگر رابط خندق کندن
I missed the connection.	من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
logical connective	رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
logical operators	رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
variations	شاخه
branch	شاخه
limbs	شاخه
branch cutter	شاخه بر
three way	سه شاخه
limb	شاخه
forking	سه شاخه
bifurcation	شاخه
trifid	سه شاخه
trifurcation	سه شاخه
limbless	بی شاخه
forking	شاخه
arm	شاخه
virga	شاخه
Br	شاخه
fork	شاخه
fork	سه شاخه
pin	در شاخه
variation	شاخه
pinned	در شاخه
pinning	در شاخه
ramulose	شاخه شاخه
connection plug	دو شاخه
ramulous	شاخه شاخه
ramus	شاخه
branches	شاخه
nid	شاخه
knag	ته شاخه
nib	شاخه
branch line	شاخه
branch lines	شاخه
plugs	دو شاخه
furcate	شاخه شاخه
plugging	دو شاخه
doddered	بی شاخه
plug	دو شاخه
nibs	شاخه
intersection leg	شاخه
bough	شاخه
embranchment	شاخه
acaulescent	بی شاخه
boughs	شاخه
venn diagram	نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative	محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface	امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relations between load, shear and moment	رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
sprayed	شاخه کوچک
gray ramus	شاخه خاکستری
intersection leg	شاخه یک همبر
lamin	شاخه پردهای
lamina	شاخه پردهای
provine	شاخه خوابانده
coppices	شاخه زاد
ram's horn hook	قلاب دو شاخه
triradiate	سه شاخه سه شعاعی
alley	شاخه ماز
passerine	شاخه نشین
spray	شاخه کوچک
insessorial	شاخه نشین
linear portion	شاخه خطی
alleyways	شاخه ماز
spraying	شاخه کوچک
affluent	شاخه رود
outbranch	شاخه گستردن
sprays	شاخه کوچک
forked	شاخه دار
ramiform	شاخه مانند
blind alleys	شاخه بن بست
blind alley	شاخه بن بست
winging	شاخه شعبه
wing	شاخه شعبه
grain	شاخه چنگال
line of business	شاخه پیشه
division	شاخه [دانشی]
area	شاخه [دانشی]
field	شاخه [دانشی]
branch	شاخه [دانشی]
alleys	شاخه ماز
Dont break that branch off.	آن شاخه رانشکن
coppice	شاخه زاد

link