Dictiornary-Farsi | شاخه زدن ناقص کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (29 milliseconds)

English	Persian
truncate	شاخه زدن ناقص کردن
truncated	شاخه زدن ناقص کردن
truncates	شاخه زدن ناقص کردن
truncating	شاخه زدن ناقص کردن


Other Matches

to brachiate	از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
hierarchical communications system	شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
demonish	ناقص کردن
mutilating	ناقص یا فلج کردن
mutilates	ناقص یا فلج کردن
garble	تحریف یا ناقص کردن
mutilate	ناقص یا فلج کردن
orthopaedy	فن درست کردن انامهای ناقص
to break aset	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
huddled	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
mayhem	چلاق کردن ناقص العضو کردن
disbranch	بی شاخه کردن
orthopaedic	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
To cut off a branch .	شاخه ای را قطع کردن
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
unplugging	خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs	خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged	خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug	خارج کردن دو شاخه از سوکت
mutilating	ناقص کردن فلج کردن
mutilates	ناقص کردن فلج کردن
marred	ناقص کردن بی اندام کردن
mutilate	ناقص کردن فلج کردن
mar	ناقص کردن بی اندام کردن
marring	ناقص کردن بی اندام کردن
branches	شاخه شاخه شدن
branch	شاخه شاخه شدن
ramify	شاخه شاخه شدن
forkedly	بطور شاخه شاخه
arborization	شاخه شاخه شدگی
timber hitch	گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
dog leg	شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
bifurcate	چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
defective	ناقص
stickit	ناقص
inconsummate	ناقص
imperfect	ناقص
mutilating	ناقص
rudimentary	ناقص
mutilate	ناقص
in defect	ناقص
mutilates	ناقص
imperfective	ناقص
mutilated	ناقص
shortest	ناقص
shorter	ناقص
imcomplete	ناقص
rudimental	ناقص
skimpy	ناقص
violators	ناقص
unperfect	ناقص
manque	ناقص
violator	ناقص
inadequate	ناقص
incomplete	ناقص
half-baked	ناقص
roughcast	ناقص
meagre	ناقص
malformed	ناقص
short	ناقص
deficient	ناقص
incorrect	ناقص
faulty	ناقص
incomplete flower	گل ناقص
receding leg	شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
truncated distribution	توزیع ناقص
imperfect market	بازار ناقص
imcomplete ditch	گود ناقص
to put in rime	قافیه ناقص
deformed	ناقص شده
in my poor opinion	بعقیده ناقص من
misshapen	ناقص الخلقه
incapacious	بی گنجایش ناقص
half	شریک ناقص
hemiplegia	فلج ناقص
erectio deficiens	نعوظ ناقص
half	بطور ناقص
blastie	ناقص الخلقه
truncation	ناقص سازی
faulty design	طرح ناقص
faulty switching	سوئیچینگ ناقص
mutilator	ناقص کننده
imperfect competition	رقابت ناقص
half truth	حقیقت ناقص
half baked	ناپخته ناقص
miscreation	خلقت ناقص
paralysis	سکته ناقص
wanting in reason	ازعقل ناقص
nubbin	میوه ناقص
in my poor opinion	بعقل ناقص من
frustum	هرم ناقص
incomplete breakdown	شکست ناقص
frustum	مخروط ناقص
framentary	شکسته ناقص
lack	ناقص بودن
lacked	ناقص بودن
lacks	ناقص بودن
ill	بطور ناقص
ill-	بطور ناقص
misfiring	احتراق ناقص
annular eclipse	خسوف ناقص
incomplete induction	استقراء ناقص
defectively	بطور ناقص
ills	بطور ناقص
paresis	فلج ناقص
missed approach	فرود ناقص
flawed	معیوب ناقص
paraparesis	فلج ناقص پا
mooncalf	ناقص الخلقه
moon calf	خلقت ناقص
apoplexy	سکتهء ناقص
tracheid	اوند ناقص
deficiently	بطور ناقص
imperfectly	بطور ناقص
low order	انفجار کند یا ناقص
miscreate	ناقص الخلقه ساختن
parachromatopsia	رنگ کوری ناقص
incomplete pictures test	ازمون تصویرهای ناقص
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
fragmentary	ریز شده ناقص
sketchiest	از روی عجله ناقص
sketchily	از روی عجله ناقص
sketchy	از روی عجله ناقص
market imperfection	ناقص بودن بازار
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
unemployment equilibrium	تعادل در اشتغال ناقص
sketchier	از روی عجله ناقص
oafs	بچه ناقص الخلقه
oaf	بچه ناقص الخلقه
rough cast	اجمالادرست شده ناقص
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
heterometabolous	دارای دگردیسی ناقص
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
to do by halves	ناقص انجام دادن
fragmentarily	بطور شکسته یا ناقص
fragmental	ریز شده ناقص
overshoots	فرود ناقص هواپیما
overshooting	فرود ناقص هواپیما
overshoot	فرود ناقص هواپیما
parachromopsia	رنگ کوری ناقص
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
heterometabolic	دارای دگردیسی ناقص
paretic	دچار فلج ناقص یا عضلانی
We don't do things halfway.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory]	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by halves.	کاری را ناقص انجام ندادن
imperfect oligopoly	انحصار چند جانبه ناقص
verticillium	قارچ ناقص افت گیاهی
catalexis	وتد ناقص دراخر شعر
rough coating	اجمالا درست شده ناقص
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
hermit crab	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
teratology	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
malnutrition	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
hermit crabs	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
branch	شاخه
trifid	سه شاخه
trifurcation	سه شاخه
branches	شاخه
pinning	در شاخه
boughs	شاخه
bough	شاخه
limbless	بی شاخه
embranchment	شاخه
arm	شاخه
connection plug	دو شاخه
pin	در شاخه
knag	ته شاخه
branch line	شاخه
doddered	بی شاخه
limbs	شاخه
variations	شاخه
bifurcation	شاخه
variation	شاخه
ramus	شاخه
fork	سه شاخه
pinned	در شاخه
limb	شاخه
nibs	شاخه
nib	شاخه
forking	شاخه
forking	سه شاخه
furcate	شاخه شاخه
fork	شاخه
branch lines	شاخه
Br	شاخه
intersection leg	شاخه
branch cutter	شاخه بر
plugs	دو شاخه
plugging	دو شاخه
virga	شاخه
nid	شاخه
ramulous	شاخه شاخه
three way	سه شاخه
acaulescent	بی شاخه
ramulose	شاخه شاخه