Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
grain
شاخه چنگال
Other Matches
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
to brachiate
از شاخه به شاخه پریدن
[بازوپیمایی کردن]
arborization
شاخه شاخه شدگی
ramify
شاخه شاخه شدن
branches
شاخه شاخه شدن
branch
شاخه شاخه شدن
forkedly
بطور شاخه شاخه
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
pawed
چنگال
paw
چنگال
claws
چنگال
clawing
چنگال
clawed
چنگال
forking
چنگال
cleft
چنگال
a fork
یک چنگال
claw
چنگال
pawing
چنگال
clift
چنگال
clefts
چنگال
clutching
چنگال
clutches
چنگال
clutched
چنگال
clutch
چنگال
griff
چنگال
talons
چنگال
talon
چنگال
pitchforks
چنگال
pitchfork
چنگال
prongs
چنگال
prong
چنگال
paws
چنگال
nails
چنگال
nail
چنگال
fork
چنگال
nailed
چنگال
rakes
چنگک چنگال
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
tableware
کارد و چنگال
cutlery
کارد و چنگال
forkedly
بشکل چنگال
grapnel ticks
چنگال چهارشاخه
rake
چنگک چنگال
forky
چنگال دار
cable grip
چنگال کابل
raking
چنگک چنگال
fork
مثل چنگال شدن
claw hatchet
تبر چنگال دار
muckrake
چنگال یا بیل کودکشی
forking
مثل چنگال شدن
knight fork
چنگال اسب شطرنج
forked
چنگال مانند شکافته
plate basket
سبد قاشق و چنگال
ungula
سم ناخن چنگال چنگک
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
coke fork
چنگال یا انبر مخصوص ذغال کک
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
bifurcate
چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
Could we have a fork please?
ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
hay fork
چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
pounced
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
boughs
شاخه
nid
شاخه
ramulose
شاخه شاخه
ramulous
شاخه شاخه
ramus
شاخه
bough
شاخه
branch line
شاخه
branch lines
شاخه
connection plug
دو شاخه
bifurcation
شاخه
embranchment
شاخه
intersection leg
شاخه
acaulescent
بی شاخه
furcate
شاخه شاخه
plugs
دو شاخه
plugging
دو شاخه
knag
ته شاخه
plug
دو شاخه
nibs
شاخه
nib
شاخه
limbless
بی شاخه
branch cutter
شاخه بر
fork
شاخه
limb
شاخه
limbs
شاخه
virga
شاخه
variation
شاخه
variations
شاخه
pin
در شاخه
trifurcation
سه شاخه
pinned
در شاخه
trifid
سه شاخه
Br
شاخه
fork
سه شاخه
forking
سه شاخه
forking
شاخه
arm
شاخه
doddered
بی شاخه
pinning
در شاخه
branches
شاخه
three way
سه شاخه
branch
شاخه
cable connector
دو شاخه کابل
branch
شاخه
[دانشی]
ramify
شاخه بستن
field
شاخه
[دانشی]
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
female plug
دو شاخه ماده
subshrub
شاخه کوچک
three arm protractor
نقاله سه شاخه
disbranch
بی شاخه کردن
spriggy
شاخه دار
distributary
رود شاخه
dog leg
شاخه فرعی
secateur
شاخه قطع کن
easing out line
شاخه شل کننده
area
شاخه
[دانشی]
division
شاخه
[دانشی]
passerine
شاخه نشین
line of business
شاخه پیشه
lamin
شاخه پردهای
lamina
شاخه پردهای
tow level forked junction
دو شاخه ناهمکف
outbranch
شاخه گستردن
linear portion
شاخه خطی
traverse leg
شاخه پیمایش
tow level forked junction
دو شاخه دو ترازه
provine
شاخه خوابانده
triradiate
سه شاخه سه شعاعی
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
ramify
شاخه دادن
twigged
شاخه دار
gray ramus
شاخه خاکستری
viminal
شاخه دهنده
twing
شاخه کوچک
insessorial
شاخه نشین
twiggy
شاخه دار
intersection leg
شاخه یک همبر
ramiform
شاخه مانند
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
crotches
تیر دو شاخه
twigs
: شاخه کوچک
tuning fork
دو شاخه صوتی
tuning forks
دو شاخه صوتی
branch
شاخه دراوردن
branches
شاخه دراوردن
tributaries
شاخه رود
tributary
شاخه انشعاب
blind alleys
شاخه بن بست
blind alley
شاخه بن بست
tributary
شاخه رود
sprout
جوانه شاخه
sprouted
جوانه شاخه
sprouts
جوانه شاخه
twig
: شاخه کوچک
coppice
شاخه زاد
coppices
شاخه زاد
forked
شاخه دار
sprays
شاخه کوچک
spraying
شاخه کوچک
sprayed
شاخه کوچک
spray
شاخه کوچک
sprig
شاخه کوچک
sprigs
شاخه کوچک
crotch
تیر دو شاخه
alleyways
شاخه ماز
prong
شاخه رودیانهر
alleys
شاخه ماز
prongs
شاخه رودیانهر
alley
شاخه ماز
offshoot
شاخه نورسته
offshoots
شاخه نورسته
ramification
شاخه شاخگی
branching
شاخه گزینی
link
شاخه رابط
wing
شاخه شعبه
branchy
شاخه دار
boughed
شاخه دار
banana pin
دو شاخه رادیو
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
tributaries
شاخه انشعاب
bifurcate
دو شاخه شدن
winging
شاخه شعبه
biramous
دارای دو شاخه
arborescent
شاخه مانند
affluent
شاخه رود
branchlet
شاخه کوچک
ramifications
شاخه شاخگی
topper
شاخه زن سوهان
toppers
شاخه زن سوهان
wind component
شاخه سمتی باد
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
sprit
جوانه یا شاخه کوچک
strick
شاخه درخت کتان
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com