English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
plenaries شامل تمام اعضاء
plenary شامل تمام اعضاء
Other Matches
exhaustive شامل تمام جرئیات
across the board شامل تمام طبقات
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
traffic اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficking اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffics اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
acolous فاقد اعضاء
private اعضاء تناسلی
staff اعضاء هیئت
privates اعضاء تناسلی
staffed اعضاء هیئت
staffs اعضاء هیئت
attachT یکی از اعضاء سفارتخانه
functional وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
homogonous دارای اعضاء تولید مثل متشابه
physiologic وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
anaphrodisia داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
physiological وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
All members are entitled to use the swimming pool. همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
heterology عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
covering شامل
inclusive شامل
comprising شامل
far-reaching شامل
containing شامل
including شامل
Inc شامل
in شامل
self inclusive شامل
in- شامل
sweeping شامل
engird شامل بودن
applying شامل شدن
butyraceous شامل کره
engirdle شامل بودن
apply شامل شدن
trinomial شامل سه نام
do with <idiom> شامل شدن
butyric شامل کره
bimillenary شامل دوهزار
applies شامل شدن
embraces شامل بودن
comprise شامل بودن
comprised شامل بودن
embracing شامل بودن
comprises شامل بودن
embraced شامل بودن
embrace شامل بودن
retrospect شامل گذشته
includable شامل کردنی
includible شامل کردنی
inclusive or یای شامل
excluding شامل نشدن
ineligible شامل نشدنی
excludes شامل نشدن یا جداشدن
ex post facto شامل اصول گذشته
encompasses شامل بودن دربرگرفتن
encompass شامل بودن دربرگرفتن
encompassed شامل بودن دربرگرفتن
encompassing شامل بودن دربرگرفتن
exclusion عمل شامل نشدن
exclude شامل نشدن یا جداشدن
exclusive آنچه شامل نمیشود
echaustive شامل همهء جزئیات
inclusive or gate دریچه یای شامل
intraspecific شامل گروه بخصوصی
retroact شامل گذشته شدن
intraspecies شامل گروه بخصوصی
over all شامل همه چیز
terraqueous شامل خشکی ودریا
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
contained شامل بودن خودداری کردن
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
tetrahydrate ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
tetraethyl شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
tenementary شامل ملک استیجاری اپارتمانی
full کامل یا شامل همه چیز
thetical وابسته به یا شامل پایان نامه
thetic وابسته به یا شامل پایان نامه
fullest کامل یا شامل همه چیز
contains شامل بودن خودداری کردن
interface که شامل : کانال ورودی /خروجی
interfaces که شامل : کانال ورودی /خروجی
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
apodictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
Is breakfast included? آیا شامل صبحانه هم میشود؟
toffy اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffees اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffee اب نبات شامل شکر زردوشیره
entail شامل بودن فراهم کردن
entailed شامل بودن فراهم کردن
apodeictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
gnomic شامل پند و ضرب المثل
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
entails شامل بودن فراهم کردن
entailing شامل بودن فراهم کردن
contain شامل بودن خودداری کردن
panoramas تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
bumf اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
sclav ect عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
turkic زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
interactive قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
this proverb is not a to him این مثل شامل حال اونیست
turki زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
applying درخواست کردن شامل حال بودن
apply درخواست کردن شامل حال بودن
english sonnet غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
applies درخواست کردن شامل حال بودن
except مکان دهی و ادغام شامل نیست
twinkle box دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
foundation اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
interactive سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
interfaith شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
adder وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
entablature قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
adders وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
inclusive چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
leg side قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
alphanumeric صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
cpu بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
Is mileage included? آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
lipid مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
triathlon مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
lipide مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
catchall بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
slots تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slotting تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bibles کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
handshaking سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
slot تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bible کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
eighty track disk دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
config.sys در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
alphanumeric عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
sashes قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
CD I این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
motorola تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
bios که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
reprographics تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
sash قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
executed contract قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
epididymis زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
chromel الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
inductor قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
voodooism ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
nibble به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
gems IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
gem IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
zeugma اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
string متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
homes ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
nibbled به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
Pidgin English <idiom> انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
nibbles به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
bells and whistles یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
chip کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chips کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
cryoelectronic storage یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
AUTOEXEC.BAT فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
qwerty صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
aliens دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست
input/output پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
sprint medley دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان
alien دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست
accumulator مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CPU که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است
accumulator register مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CUP که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است
cards تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
back plane یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com