Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
storewide
شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
Other Matches
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
warehouse stock
موجودی انبار
stock
موجودی انبار
stocked
موجودی انبار
safety stock
موجودی ذخیره انبار
stockage
وسایل موجودی در انبار
stock control
کنترل موجودی انبار
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
out of stock
<adj.>
غیر موجودی کالا
[در انبار]
stock control
کنترل وسفارش موجودی انبار
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
active stock
موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
cycle stock
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
turnover
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
plenaries
شامل تمام اعضاء
exhaustive
شامل تمام جرئیات
plenary
شامل تمام اعضاء
across the board
شامل تمام طبقات
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
trafficking
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
traffics
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
dow jones information service
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
to eat away
کم کم خودن یاتمام کردن
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiled
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stocked
موجودی موجودی کالا
stock
موجودی موجودی کالا
stockpiles
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiling
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
storing
فروشگاه
salesroom
فروشگاه
canteens
فروشگاه
canteen
فروشگاه
shopped
فروشگاه
shop
فروشگاه
store
فروشگاه
shops
فروشگاه
sea stores
فروشگاه دریایی
ship's service
فروشگاه ناو
supermarket
فروشگاه بزرگ
hypermarket
فروشگاه بسیاربزرگ
supermarkets
فروشگاه بزرگ
outlet
دررو فروشگاه
outlets
دررو فروشگاه
hypermarkets
فروشگاه بسیاربزرگ
department stores
فروشگاه بزرگ
department store
فروشگاه بزرگ
army stores
فروشگاه ارتش
computer store
فروشگاه کامپیوتر
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
canteen
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
The store across the street.
فروشگاه آنطرف خیابان
canteens
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
off-licence
فروشگاه نوشابههای الکلی
off-licences
فروشگاه نوشابههای الکلی
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
commissaries
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
exchanged
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
ten cent store
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
commissary
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
exchanges
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
quartermasters
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermaster
فروشگاه وسایل سررشته داری
canteens
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
certificate of gains or losses
سند مصدق سود و زیان فروشگاه
canteen
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
floorwalker
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
You name it , they have it in thes department store.
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
to check out that new clothing store
نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
extensions
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
general stores
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
extension
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
chain store
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
supplies
موجودی
repertoire
موجودی
minimum stock level
موجودی
balance in hand
موجودی
stock
موجودی
store
موجودی
stocked
موجودی
holding
موجودی
storing
موجودی
assets
موجودی
custodial record
پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number
شماره فنی انبار شماره انبار
commissaries
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
stock control
کنترل موجودی
surplus stock
موجودی مازاد
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
surplus stock
موجودی اضافی
stock valuation
ارزیابی موجودی
stocked
موجودی ذخیره
stock check
کنترل موجودی
quick assets
موجودی نقدشو
stocked
به موجودی افزودن
stock taking
رسیدگی به موجودی
stock
به موجودی افزودن
reserve stock
موجودی ذخیره
stock
موجودی ذخیره
stock accounting
حسابداری موجودی
stock record
سابقه موجودی
stock account
حساب موجودی
safety stock
موجودی تضمینی
stock adjustment
تطبیق موجودی
stock adjustment
تعدیل موجودی
active stock
موجودی فعال
supply
موجودی جایگیرموقتی
supplying
موجودی لزوم
danger warning level
حداقل موجودی
excess stock
موجودی مازاد
exhaust bin level
فاقد موجودی
supplied
موجودی جایگیرموقتی
exhaust bin level
اتمام موجودی
funded
موجودی سرمایه
funded
موجودی دارائی
fund
موجودی سرمایه
supply
موجودی لزوم
supplied
موجودی لزوم
stock audit
حسابرسی موجودی
buffer stock
موجودی ذخیره
buffer stock
موجودی احتیاطی
business inventories
موجودی تجاری
capital stock
موجودی سرمایه
complete inventory
موجودی کامل
consumable stock
موجودی مصرفی
continuous inventory
موجودی مستمر
cycle stock
موجودی فعال
supplying
موجودی جایگیرموقتی
fund
موجودی دارائی
financial assets
موجودی مالی
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
inventory management
مدیریت موجودی
inventory
لیست موجودی
inventory
موجودی کالا
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
inventories
موجودی کالا
idle stock
موجودی بی مصرف
inventory
فهرست موجودی
valuation of stock
ارزیابی موجودی
inventory control
کنترل موجودی
cyclical stock check
کنترل موجودی دورهای
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
continuous stock control
کنترل مستمر موجودی
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
assets
موجودی شخص ورشکسته
stocked
موجودی کالا ذخیره
portfolios
موجودی اوراق بهادار
wardrobes
اشکاف موجودی لباس
wardrobe
اشکاف موجودی لباس
stock handling cost
هزینه جابجایی موجودی
stock in trade
موجودی کالای مغازه
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
spares stock
موجودی لوازم یدکی
base stock control
کنترل موجودی مبنا
portfolio
موجودی اوراق بهادار
raw stock
موجودی مواد خام
inventory
صورت دارایی موجودی
liability
تعهد موجودی بانکی
inventory
ذخیره موجودی اماد
liabilities
تعهد موجودی بانکی
stock
موجودی کالا ذخیره
raw material stock
موجودی مواد اولیه
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com