Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
(be) thrown together
<idiom>
شانسی با بقیه هم گروه شدن
Other Matches
choire-enclosure
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
dicey
شانسی
wanion
بد شانسی
randomly
شانسی
random
<adj.>
شانسی
deuce
جن بد شانسی
lottery
شانسی
lotteries
شانسی
fortuitous
<adj.>
شانسی
adventitious
<adj.>
شانسی
accidental
<adj.>
شانسی
coincidental
<adj.>
شانسی
contingent
[accidental]
<adj.>
شانسی
haphazard
<adj.>
شانسی
incidental
<adj.>
شانسی
stochastical
<adj.>
شانسی
stochastic
<adj.>
شانسی
fluky
شانسی
swoopstake
شانسی
casual
[not planned]
<adj.>
شانسی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
random number
عدد شانسی
per infortunium
به علت بد شانسی
off-chance
شانسی یابختویااقبال
Lucky you!
<idiom>
چه خوش شانسی!
randomly
عدد شانسی
random
عدد شانسی
luck out
<idiom>
خوش شانسی آوردن
fat chance
<idiom>
هیچ شانسی نداشتند
cash in on
<idiom>
شانسی سود بردن
happenstance
روی داد شانسی
in luck
<idiom>
خوش شانسی آوردن
spiller
خوش شانسی نه مهارت
random mixed
مخلوط شدن به طور شانسی
lottery
امر شانسی کار الله بختی
lose out
<idiom>
بد شانسی آوردن ،مقام نیاوردن ،باختن
lotteries
امر شانسی کار الله بختی
remnant
بقیه
remnants
بقیه
remainder
بقیه
reminders
بقیه
reminder
بقیه
Luchily for me the train was late.
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
upon bail
بقیه ضمانت
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
to pass on
[information or news]
به بقیه اطلاع دادن
She is head and shoulders above others .
یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
Keep the change.
بقیه پول مال خودتان.
two up
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
What is good enough for others should be good enough for you.
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
wise guy
<idiom>
باهوش تراز بقیه جلودادن
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
head start
<idiom>
کاری را قبل از بقیه انجام دادن
version
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
versions
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow.
تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
tuner
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
acrolith
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
have a go at
<idiom>
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
subscript
حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
polysomic
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
lan
بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
headers
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
header
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
mastered
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
get a word in
<idiom>
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
masters
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
highlight
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
word
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
random access
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
altar-screen
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapters
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
section
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
headers
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
header
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
clusters
گروه
host
گروه
hosted
گروه
platoons
گروه
hosting
گروه
hosts
گروه
platoon
گروه
folk
گروه
flocking
گروه
folks
گروه
cluster bombs
گروه
massing
گروه
mass
گروه
team
گروه
teams
گروه
cluster
گروه
cluster bomb
گروه
masses
گروه
swarm
گروه
bunching
گروه
bunches
گروه
bunched
گروه
bunch
گروه
concourses
گروه
gangs
گروه
swarmed
گروه
g , series
گروه ژ
concourse
گروه
squad
گروه
congregation
گروه
congregations
گروه
covey
گروه
many
گروه
squads
گروه
swarms
گروه
gang
گروه
herds
گروه
throngs
گروه
thronging
گروه
thronged
گروه
throng
گروه
flocks
گروه
flocked
گروه
flock
گروه
fries
گروه
fry
گروه
herding
گروه
multitude
گروه
multitudes
گروه
parcels
گروه
parcel
گروه
assembly
گروه
herd
گروه
herded
گروه
frying
گروه
attack group
گروه تک
schools
گروه
groups
گروه
bevy
گروه
companies
گروه
school
گروه
lot
گروه
ring
گروه
corps
گروه
cohort
گروه
cohorts
گروه
t group
گروه T
group
گروه
company
گروه
ensign
گروه
ensigns
گروه
clique
گروه
cliques
گروه
special interest group
گروه
shoals
گروه
setting up
گروه
set
گروه
sets
گروه
party
گروه
batches
گروه
shoal
گروه
troop
گروه
trooped
گروه
trooping
گروه
crowd
گروه
crowds
گروه
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com