Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
To hit a wining streak.
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
Other Matches
fall on feet
<idiom>
شانس آوردن
skin game
تقلب درقمار
To stack the cards .
ورق زدن ( تقلب درقمار )
To cheat at cards.
درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
fortunes
شانس
odds
شانس
chancing
شانس
handsel
شانس
chances
شانس
luck
شانس
chanced
شانس
chance
شانس
fortune
شانس
jinxes
شانس نیاوردن
unlucky fellow
آدم بد شانس
fortunate
خوش شانس
jinxes
ادم بد شانس
jinx
شانس نیاوردن
(not a) snowball's chance in hell
<idiom>
بد شانس مطلق
jinx
ادم بد شانس
unlucky girl
آدم بد شانس
press (push) one's luck
<idiom>
به شانس بستگی داد
(not a) ghost of a chance
<idiom>
حتی یک شانس کوچکی
fortuity
قضا وقدر شانس
speeds
حالت شانس خوب داشتن
cook one's goose
<idiom>
شانس کسی رااز اوگرفتن
Fortunately I wasnt hurt.
شانس آوردم . طوریم نشد
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
speeding
حالت شانس خوب داشتن
speed
حالت شانس خوب داشتن
casualism
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
lose touch with
<idiom>
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
green thumbed
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
new deal
<idiom>
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
help any one .
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
not to have a prayer of achieving something
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
spoiler
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
Consider yourself lucky
[fortunate]
(that) you weren't on the train at that time.
شما باید خودتان را خوش شانس
[خوشبخت]
در نظر بگیرید
[که]
در آن زمان در قطار نبودید.
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
etcaetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
et cetera
وغیره
snap
قفلکیف وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
dale
خلیج وغیره
dales
خلیج وغیره
piled
پرزقالی وغیره
pile
پرزقالی وغیره
sheeting
ملافه وغیره
curlicue
تزئینات خطاطی وغیره
dower
لانه خرگوش وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
frontlet
پیشانی اسب وغیره
snouts
لوله کتری وغیره
dollop
دسته علف وغیره
subsidence
تخفیف درد وغیره
dollops
دسته علف وغیره
vase
گلدان نقره وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
shell
پوست فندق وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
shells
پوست فندق وغیره
furnace
تون حمام وغیره
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
snout
لوله کتری وغیره
furnaces
تون حمام وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
tubes
لوله خمیرریش وغیره
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
tube
لوله خمیرریش وغیره
propellor
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
ratoon
نهال موز وغیره
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
coronal
هاله خورشید وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
seance
جلسه احضارارواح وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
sash
حمایل نظامی وغیره
trap
زانویی مستراح وغیره
The kI'lled and the wounded.
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
eversion
برگرداندن پلک چشم وغیره
To be decorated .
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
tailpiece
ارایش ته فصل کتاب وغیره
skyrocketed
ازدیاد سریع قیمت وغیره
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
To turn over the pages .
ورق زدن ( کتاب وغیره )
wreckage
لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
floated
بستنی مخلوط با شربت وغیره
choreography
رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
floats
بستنی مخلوط با شربت وغیره
skyrockets
ازدیاد سریع قیمت وغیره
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
skyrocket
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketing
ازدیاد سریع قیمت وغیره
float
بستنی مخلوط با شربت وغیره
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
hobs
با دندانه ماشین وغیره بریدن
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
barn
انبار کاه و جو وکنف وغیره
sick bay
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick bays
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
nephews
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
loge
جای ویژه در تاتر وغیره
hide
پوست خام گاووگوسفند وغیره
hides
پوست خام گاووگوسفند وغیره
blear
تاری حاصل از اشک وغیره
sick berth
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
hob
با دندانه ماشین وغیره بریدن
horologe
ساعت مچی ودیواری وغیره
stancher
بند اور خون وغیره
closure
دریچه درب بطری وغیره
closures
دریچه درب بطری وغیره
spinule
خارهای ریز چرخ وغیره
speedup
ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
Known and unknown .
معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
nephew
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
barns
انبار کاه و جو وکنف وغیره
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck
بد آوردن
I have a toothache (headache).
دندانم ( سرم وغیره ) درد می کند
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
pailette
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
mannitol
ماده قندی شیر خشت وغیره
citriculture
کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
mannite
ماده قندی شیر خشت وغیره
No vacancies.
جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
To dismount from a horse(bicycle).
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
To air the clothes (bed-sheets etc).
آفتابب دادن لباس ،( ملحفه وغیره )
To decay . To go bad .
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
A concession
امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
To behead ( decapitate ) someone .
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
tele communication
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
giblet
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
To climb down.
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
To knock someone down.
کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
backboard
تختهء پشت قاب عکس وغیره
speed limits
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
In a state of despair(anxiety,etc).
درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
workbench
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
speed limit
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
shortening
روغن ترد کننده شیرینی وغیره
tick
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
ticked
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
ticks
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
wreckage piece
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
workbenches
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
put inpractice
به اجرا در آوردن
To bring into existence .
بوجود آوردن
find
به دست آوردن
gain
به دست آوردن
come by
<idiom>
بدست آوردن
get
به دست آوردن
obtain
به دست آوردن
procure
به دست آوردن
realize
به دست آوردن
To cite an example .
مثال آوردن
receive
به دست آوردن
step
به دست آوردن
take
به دست آوردن
win
به دست آوردن
woo
به دست آوردن
wring
به دست آوردن
actualise
[British]
به اجرا در آوردن
actualize
به اجرا در آوردن
make something happen
به اجرا در آوردن
to bring to the
[a]
boil
به جوش آوردن
to bring the water to the boil
آب را به جوش آوردن
gains
بدست آوردن
To take into account (consideration).
بحساب آوردن
gained
بدست آوردن
carry into effect
به اجرا در آوردن
put into effect
به اجرا در آوردن
carry ineffect
به اجرا در آوردن
To cry out .
فریاد بر آوردن
carry out
به اجرا در آوردن
implement
به اجرا در آوردن
To show a deficit . To run short .
کسر آوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com