Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hard shouder
شانه راست
Other Matches
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
head to head
رقابت شانه به شانه
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
combings
دم شانه
combing
شانه
beater
شانه
shoulders
شانه
shouldered
شانه
harrower
شانه زن
omoplate
شانه
shouldering
شانه
shoulder
شانه
master slave manipulator
یک شانه
iekke
شانه ها
comb
شانه
epaule
شانه
scapula
شانه
scapulas
شانه
combed
شانه
pitchfork
شانه
pitchforks
شانه
boek bou
شانه
curries
شانه یا قشوکردن
curry
شانه یا قشوکردن
shoulders
شانه راه
brushed
شانه خورده
cop-out
شانه خالی
unkempt
شانه نکرده
teazel
شانه زدن
teazle
شانه چوپان
cop-outs
شانه خالی
teazle
شانه زدن
hard shoulder
شانه استوار
lapwings
شانه بسر
arch spring line
شانه طاق
neck and neck
شانه بشانه
broad shouldered
شانه پهن
lapwing
شانه بسر
clip
شانه فشنگ
clipped
شانه فشنگ
honeycomb
شانه عسل
honeycombs
شانه عسل
verge
شانه راه
pectinated
شانه دار
heckle
شانه کردن
heckled
شانه کردن
heckles
شانه کردن
heckling
شانه کردن
shoulder blade
استخوان شانه
shoulder blades
استخوان شانه
rack type cutter
شانه رنده
raised shoulder
شانه سکویی
verge
شانه نااستوار
verges
شانه راه
boughs
شانه حیوان
clippings
شانه فشنگ
clips
شانه فشنگ
shouldering
شانه راه
soft shoulder
شانه هموار
shouldered
شانه راه
shoulder of road
شانه راه
shoulder brace
شانه بند
shoulder balance
بالانس شانه
scaular
استخوان شانه
shoulder
شانه راه
verges
شانه نااستوار
bough
شانه حیوان
raised shoulder
شانه برجسته
teasel
شانه چوپان
teazles
شانه چوپان
clip laten
شانه گیر
flax comb
شانه کتان
hatchel
شانه کتان
clip ejector
شانه پران
epauliere
زره شانه
epauliere
شانه پوش
flush shoulder
شانه همسطح
fly comb
شانه ارهای
comb case
شانه دان
honey comb
شانه عسل
ctenophora
شانه داران
Comb ( brush ) your hair .
موهایت را شانه کن
teasels
شانه چوپان
ctenophore
شانه داران
hoopoe
شانه بسر
teazels
شانه چوپان
flush shoulder
شانه همکف
Afro pick
شانه مخصوص فر
harnessed
بند شانه
harness
بند شانه
hackle
شانه کردن
harnessing
بند شانه
ctenoid
شانه مانند
rake comb
شانه شیاری
verge
شانه تحکیم نشده
teazel
خارخسک شانه چوپان
shirks
شانه خالی کردن از
teasels
خارزدن شانه زدن
shouldering
هرچیزی شبیه شانه
repudiate
شانه خالی کردن
shirked
شانه خالی کردن از
verge
شانه تثبیت نشده
square shouldered
دارای شانه پهن
shoulders
هرچیزی شبیه شانه
shirking
شانه خالی کردن از
shirk
شانه خالی کردن از
teasel
خارزدن شانه زدن
shirk
شانه خالی کردن
shrug
شانه را بالا انداختن
teazles
خارزدن شانه زدن
scapulo humeral
وابسته به شانه وبازو
shrugged
شانه را بالا انداختن
verges
شانه تثبیت نشده
verge
شانه خاکی جاده
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
verges
شانه خاکی جاده
shrugging
شانه را بالا انداختن
verges
شانه تحکیم نشده
teazels
خارزدن شانه زدن
teeth of the comb
دندانه های شانه
shoulder
هرچیزی شبیه شانه
shouldered
هرچیزی شبیه شانه
beat
شانه خالی کردن
comber
ماشین شانه زنی
flinches
شانه خالی کردن
quails
شانه خالی کردن
horned grebe
مرغابی شانه بسر
teasers
شانه کننده پشم
shrinking
شانه خالی کردن از
quail
شانه خالی کردن
teaser
شانه کننده پشم
flinch
شانه خالی کردن
shrinks
شانه خالی کردن از
flinched
شانه خالی کردن
flinching
شانه خالی کردن
shrink
شانه خالی کردن از
winnowwing fan
جام پنجه شانه
bleneh
شانه خالی کردن
pectinate
شانهای شانه دار
camail
زره شانه وگردن
weasels
شانه خالی کردن
hard shoulder
شانه تثبیت شده
weasel
شانه خالی کردن
evade
شانه خالی کردن
acromial
متعلق بنوک شانه
hard shoulder
شانه تحکیم شده
cop-out
شانه خالی کردن
ravel
شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ
carding
شانه کردن پشم یاپنبه
heckling
بباد طعنه گرفتن شانه
clip
شانه فشنگ گیره کاغذ
clips
شانه فشنگ گیره کاغذ
clipped
شانه فشنگ گیره کاغذ
subscapular
واقع در زیر استخوان شانه
clippings
شانه فشنگ گیره کاغذ
heckle
بباد طعنه گرفتن شانه
heckled
بباد طعنه گرفتن شانه
heckles
بباد طعنه گرفتن شانه
dabchick
اسفرود بی دم یامرغابی شانه بسر
hatchel
کتان پاک کن شانه زدن
back-comb
شانه کردن مو به سمت فرق سر
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
to c. ata difficulty
ازسختی شانه خالی کردن
He shrugged his shoulders.
او
[مرد]
شانه اش را بالا انداخت.
overarm
بالا اوردن بازو تا بالای شانه
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
lie-down
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
to overrun one's duty
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
d. muscle
ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
narani seogi
ایستادن موازی پاها همعرض شانه
She had let her hair down .
موهایش را ریخته بود روی شانه اش
shoulder knot
روبان یاحمایل زینتی روی شانه
To shirk ones responsibility .
اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
shrink one's duty
از انجام وظیفه شانه خالی کردن
shrug
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugged
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrugging
بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
lie down
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
slackers
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
slacker
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com