English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English Persian
expert witness شاهد خبره
Other Matches
expert خبره
experts خبره
judge خبره
au fait خبره
connoisseur خبره
connoisseurs خبره
judged خبره
judges خبره
judging خبره
proficient خبره
Maven خبره
themes شاهد
testifier شاهد
blankest شاهد
testate شاهد
witnessed شاهد
theme شاهد
blank شاهد
beholder شاهد
looker on شاهد
witnesses شاهد
observers شاهد
testimonials شاهد
affiant شاهد
witnessing شاهد
warranter شاهد
witness شاهد
observer شاهد
testimonial شاهد
voucher شاهد
vouchers شاهد
beholders شاهد
expert اهل خبره
chartered accountant حسابدار خبره
critics کارشناس خبره
sophisticated خبره وماهر
critic کارشناس خبره
expert support system سیستم خبره
expert system سیستم خبره
experts اهل خبره
witnessing شاهد مدرک
challenging a witness جرح شاهد
witnessed شاهد مدرک
witness شاهد مدرک
instances مثال شاهد
witnesses شاهد مدرک
skilled witness شاهد متخصص
rebutting evidence شاهد معارض
instance مثال شاهد
ocular witness شاهد عینی
eye witness شاهد عینی
eye-witness شاهد عینی
eye witness شاهد عینی
eyewitness شاهد عینی
skillful weaver بافنده ماهر و خبره
skilled witness کارشناس اهل خبره
consulted پیشنهاد خواستن از یک خبره
consults پیشنهاد خواستن از یک خبره
consult پیشنهاد خواستن از یک خبره
The written statements of the witness. اظهارات کتبی شاهد
To produce a witness. دردادگاه شاهد آوردن
as God is my witness ... خدا شاهد است ...
testator شاهد میراث گذار
I swear by the almighty that… خدا شاهد است که ...
expertism تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
oologist خبره در تخم پرنده شناسی
gourmet خبره خوراک شراب شناس
gourmets خبره خوراک شراب شناس
specialist خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialists خبره در یک موپوع مط العه خاص
specialises مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialising مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specialize مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializes مط العه و خبره بودن در یک موضوع
specializing مط العه و خبره بودن در یک موضوع
hill climbing روش رسیدن به هدف در سیستم خبره
objected متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objecting متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
knowledge طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
indirect objects متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
eye-witnesses شاهد عینی گواه خوددیده
witnesses گواه شاهد شهادت دادن
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
Two witnesses should testify. دو شاهد باید شهادت بدهند
witnessing گواه شاهد شهادت دادن
witnessed گواه شاهد شهادت دادن
witness گواه شاهد شهادت دادن
eyewitnesses شاهد عینی گواه خوددیده
evidence شاهد باگواهی ثابت کردن
eyewitness شاهد عینی گواه خوددیده
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
don't give up the day job <idiom> [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
onlooker رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
inferences مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inference مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
predicated تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
prevarication ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
voir dire سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
sophisticate خبره وپیشرفته کردن سفسطه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com