English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
parlour boarder شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
Other Matches
to live en pension شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
boarders شاگرد شبانه روزی
boarder شاگرد شبانه روزی
hostel شبانه روزی
hostelry شبانه روزی
hostels شبانه روزی
circadian شبانه روزی
quotidian شبانه روزی
round-the-clock شبانه روزی
hosteler مقیم شبانه روزی
boarding schools اموزشگاه شبانه روزی
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
circadian rythm ریتم شبانه روزی
boarding مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
youth hostels شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
it occurs twice a day روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
night vision دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
some day یک روزی
daily bread روزی
duily bread روزی
some day روزی
some time or other یک روزی
per day روزی
someday روزی
once upon a time روزی
per diem روزی
some d. یک روزی
on a given day در روزی معین
one spoonful a day روزی یک قاشق
perdiem بقرار روزی
a few days چند روزی
semidiurnal کشندنیم روزی
two table spoonful a day روزی دو قاشق سوپخوری
hand-to-mouth محتاج گنجشک روزی
since the outbreak of the war از روزی که جنگ در گرفت
hand to mouth محتاج گنجشک روزی
semidiurnal جذر و مد نیم روزی
de die in diem از روزی به روز دیگر
drizzly day روزی که باران سیرمی بارد
I will be staying a few days من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day روزی یک فنجان چای خوری
nocturnally شبانه
nightly شبانه
nocturnal شبانه
If things changer one day then … اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
night schools اموزشگاه شبانه
night and day شبانه روز
burglarizes شبانه دزدیدن
moonshiner قاچاقچی شبانه
d. and night شبانه روز
night school اموزشگاه شبانه
nightlife تفریحات شبانه
overnight در مدت یک شب شبانه
cracksman دزد شبانه
he went by night شبانه رفت
burglarizing شبانه دزدیدن
burglarized شبانه دزدیدن
burglarize شبانه دزدیدن
nocturnal prayer نماز شبانه
nighttide جزر و مد شبانه
night landing فرود شبانه
vespertinal شبانه عشایی
night interception کمین شبانه
night operations عملیات شبانه
pavor nocturnus وحشت شبانه
nocturnal نمایش شبانه
vespertine مربوط به شب شبانه
night interception رهگیری شبانه
night order دستور شبانه
night order دستورات شبانه
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
red letter day <idiom> روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
first post شیپور خبر شبانه
night interception استراق سمع شبانه
nights شب هنگام برنامه شبانه
night شب هنگام برنامه شبانه
floorshow نمایش باشگاههای شبانه
nocturn سحر خوانی شبانه
battle lights چراغ خاموشی شبانه
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
schoolwork تکلیف شبانه دانشجو
nightlife شرکت در تفریحات شبانه
moonlight fliting اسباب کشی شبانه
rushee دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
friars lantern روشنایی شبانه بر روی باطلاق
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
witch moth پروانه بید شبانه شب پره
se'nnight یکهفته هفت شبانه روز
sennight یکهفته هفت شبانه روز
whippoorwill مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
starlight scope دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
night clothes لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
honky tonk محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
this day six months شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
ignisfatuus روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
vigil گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
vigils گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
to fly with the owl کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
he lives on air زندگی میکند
concubinary که باصیغه یابطورصیغه زندگی میکند
fruitarian کسیکه با میوه زندگی میکند .
arcadian ادمیکه ساده و بی تجمل زندگی میکند
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
foundationer کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
inlander کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
bald eagles نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
campers شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camper شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
urbanite کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
famulus شاگرد
footboy شاگرد
buttons شاگرد
follwer شاگرد
student شاگرد
condisciple هم شاگرد
schoolgirls شاگرد
errand boy شاگرد
schoolgirl شاگرد
students شاگرد
disciples شاگرد
mate شاگرد
disciple شاگرد
mated شاگرد
mates شاگرد
shop boy شاگرد
pupils شاگرد
trainee شاگرد
trainees شاگرد
apprentice شاگرد
votary شاگرد
apprentices شاگرد
pupil شاگرد
houseboys خانه شاگرد
houseboy خانه شاگرد
driver's mate شاگرد راننده
helper شاگرد قالیباف
scholastic agent شاگرد پیدا کن
assistant driver شاگرد شوفر
horseboy شاگرد مهتر
shop boy شاگرد دکان
grummet شاگرد خانه
cook's mate شاگرد اشپز
boys خانه شاگرد
shop girl شاگرد دکان
shop girl شاگرد پادو
boy خانه شاگرد
boots شاگرد مهمانخانه
loblolly boy or man شاگرد جراح
counter jumper شاگرد دکان
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
students شاگرد اهل تحقیق
protege حمایت شده شاگرد
journey man شاگرد یا کارگر روزمزد
student شاگرد اهل تحقیق
student of law شاگرد دانشکده حقوق
an idle pupil شاگرد بیکار یا تنبل
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
page خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
pages خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
assignments تکلیف درسی و مشق شاگرد
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
coach and pupil method روش مربی و شاگرد دراموزش
assignment تکلیف درسی و مشق شاگرد
truants شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
undergrad u te شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com