Dictiornary-Farsi | شاگرد یا کارگر روزمزد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد


Other Matches

day labourer	کارگر روزمزد
daysman	کارگر روزمزد
date labourer	کارگر روزمزد
day labour	کار روزمزد
chare	کار روزمزد و اتفاقی
chars	کار روزمزد و اتفاقی
charring	کار روزمزد و اتفاقی
char	کار روزمزد و اتفاقی
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
schoolgirls	شاگرد
pupils	شاگرد
buttons	شاگرد
schoolgirl	شاگرد
pupil	شاگرد
footboy	شاگرد
follwer	شاگرد
shop boy	شاگرد
errand boy	شاگرد
condisciple	هم شاگرد
votary	شاگرد
disciples	شاگرد
disciple	شاگرد
students	شاگرد
student	شاگرد
trainee	شاگرد
famulus	شاگرد
mates	شاگرد
mated	شاگرد
mate	شاگرد
trainees	شاگرد
apprentices	شاگرد
apprentice	شاگرد
boy	خانه شاگرد
scholastic agent	شاگرد پیدا کن
houseboy	خانه شاگرد
houseboys	خانه شاگرد
assistant driver	شاگرد شوفر
boys	خانه شاگرد
shop girl	شاگرد پادو
cook's mate	شاگرد اشپز
loblolly boy or man	شاگرد جراح
horseboy	شاگرد مهتر
shop boy	شاگرد دکان
boots	شاگرد مهمانخانه
shop girl	شاگرد دکان
helper	شاگرد قالیباف
driver's mate	شاگرد راننده
grummet	شاگرد خانه
counter jumper	شاگرد دکان
boarder	شاگرد شبانه روزی
boarders	شاگرد شبانه روزی
student of law	شاگرد دانشکده حقوق
an idle pupil	شاگرد بیکار یا تنبل
students	شاگرد اهل تحقیق
student	شاگرد اهل تحقیق
protege	حمایت شده شاگرد
coach and pupil method	روش مربی و شاگرد دراموزش
to be at the foot of any one	پیرو یا شاگرد کسی بودن
assignment	تکلیف درسی و مشق شاگرد
assignments	تکلیف درسی و مشق شاگرد
paged	خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
pages	خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
page	خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
undergrad u te	شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
underclassman	شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
grader	جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
resident school	مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
gentleman commoner	شاگرد ممتازدانشگاه اکسفوردو کمبریج که شهریهای بیشترازشاگردان عادی میپردازد
telling	کارگر
labourer	کارگر
workingman	کارگر
active	کارگر
worker	کارگر
workpeople	کارگر
laborer	کارگر
employe	کارگر
cooly	کارگر
workman	کارگر
workmen	کارگر
shopman	کارگر
laborers	کارگر
craftsman assistant	کارگر
labors	کارگر
labour	کارگر
master workman	سر کارگر
operative	کارگر
joss	سر کارگر
workwoman	کارگر زن
employee	کارگر
operatives	کارگر
labored	کارگر
labourers	کارگر
effective	کارگر
workwoman	زن کارگر
reacher	کارگر نخ تاب
road maker	کارگر راه
laboring class	طبقه کارگر
shoveler	کارگر بیل زن
shovelbill	کارگر بیل زن
seasonal worker	کارگر فصلی
charge hand	کارگر معمولی
munitioneer	کارگر زرادخانه
migrant worker	کارگر مهاجر
outworker	کارگر ازاد
mealmen	کارگر اسیاب
labour day	روز کارگر
piler	کارگر شمعکوب
lay off	تعلیق کارگر
unskilled labor	کارگر غیرماهر
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
dairymaid	کارگر لبنیاتی
workpeople	طبقه کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
stable-boy	کارگر اصطبل
coalminer	کارگر معدن
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boys	کارگر اصطبل
unskilled worker	کارگر ساده
slave ant	مورچه کارگر
skilled worker	کارگر ماهر
skilled labour	کارگر ماهر
shovelman	کارگر بیل زن
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
work force	تعداد کارگر
navvies	کارگر ساده
journeymen	کارگر مزدور
journeyman	کارگر متخصص
casual labour	کارگر اتفاقی
common labour	کارگر عمومی
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر مزدور
labour	حزب کارگر
day laborer	روز کارگر
labour	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labored	کارگر عمله
farmhand	کارگر مزرعه
furnace man	کارگر کوره
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
proletariat	کارگر ورنجبر
longshoreman	کارگر اسکله
navvy	کارگر ساده
refiner	کارگر پالایشگاه
swotting	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
refiners	کارگر پالایشگاه
accommodator	کارگر کمکی
swots	کارگر زحمتکش
swot	کارگر زحمتکش
longshoremen	کارگر اسکله
leavens	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
leaven	عامل کارگر
proletariat	طبقه کارگر
brain worker	کارگر مغزی
Labour Party	حزب کارگر
dockers	کارگر بارانداز
journey man	کارگر مزدور
dockers	کارگر لنگرگاه
docker	کارگر لنگرگاه
labor	کارگر عمله
docker	کارگر بارانداز
hodcarrier	کارگر ناوه کش
workings	کارگر طرزکار
working	کارگر طرزکار
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
exploitation of labor	استثمار کارگر
working class	طبقه کارگر
May Day	روز کارگر
working classes	طبقه کارگر
labor party	حزب کارگر
labourparty	حزب کارگر
labor	حزب کارگر
knife boy	خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
wright	کارگر سازنده نجار
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
navvies	کارگر غیر ماهر
workmanlike	شایسته کارگر خوب
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
proletarian	عضو طبقه کارگر
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
effectively	بطور موثر یا کارگر
stevedore	کارگر بار انداز
stevedores	کارگر بار انداز
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
potman	کارگر اسفالت ساز
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر