English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
presentable شایان معرفی
Other Matches
worthy of praise شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
considerable شایان
love worthy شایان
gigantesque شایان
reprovable شایان سرزنش
adorable شایان ستایش
exemplary شایان تقلید
worthier شایان سزاوار
worthy شایان سزاوار
lordly شایان لرد
honorable شایان تعریف
picturesque شایان تصویر
acclamable شایان افرین
worthiest شایان سزاوار
blameful شایان توبیخ
blamable شایان توبیخ
approvable شایان تحسین
mobbish پست شایان توده
knight like شایان شوالیه گری یاسلحشوری
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
presentations معرفی
designation معرفی
representation معرفی
representations معرفی
presentation معرفی
reference معرفی
designations معرفی
reclame معرفی
representation معرفی کردن
nuncupatory معرفی کننده
presentee معرفی شده
representer معرفی کننده
nominator معرفی کننده
nominating معرفی کردن
bring forward معرفی کردن
nominates معرفی کردن
nominate معرفی کردن
introduction معارفه معرفی
designative معرفی کننده
insets معرفی کردن
inset معرفی کردن
letters معرفی نامه
letter معرفی نامه
introductions معارفه معرفی
letter of introduction معرفی نامه
representations معرفی کردن
speak well for معرفی کردن
presents معرفی کردن
presenting معرفی کردن
presented معرفی کردن
present معرفی کردن
letter of reference معرفی نامه
recommend معرفی کردن
introducing معرفی کردن
introduces معرفی کردن
recommends معرفی کردن
recommending معرفی کردن
introduce معرفی کردن
introduced معرفی کردن
introductions معرفی رسمی اشناسازی
report معرفی کردن خود
algebra قوانینی که برای معرفی
introduction معرفی رسمی اشناسازی
presentably بطور قابل معرفی
initial campaign معرفی کالا به بازار
net authentication معرفی ایستگاههای شبکه
letterman دارنده معرفی نامه
reported معرفی کردن خود
reports معرفی کردن خود
preconize بعموم معرفی کردن
social credit تصادی معرفی شده است
meet معرفی شدن به ملاقات کردن
meets معرفی شدن به ملاقات کردن
to r.someone as a کسی را به سمتی معرفی کردن
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
good wine needs no bush چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
quantification معرفی عناصر یک جسم تعریف
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
id کارتی که ضخص را معرفی میکند
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
to give publicity to بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
to proclam someone a traitor کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
Can you recommend a guest house? آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
tags نوار پشت پوتین کارت معرفی
tag نوار پشت پوتین کارت معرفی
Can you recommend a hotel? آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
Can you recommend a good restaurant? آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
toastmistress بانوی معرفی کننده ناطق سرمیز غذا
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
names کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
personation خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
name کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
to i. any one into abenefice کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
toastmaster کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
toastmasters کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
identification tag پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
menus انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
key کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
bear arms سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
menu انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
set معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
setting up معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
sets معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
ccitt انجمن بین المللی که پروتکلهای ارتباطی و استانداردها را معرفی می کنند
category wiring یکی از 5 سطح استاندارد معرفی شده توسط EIA / TIA
operates بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
enquiry کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
distorts معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
distort معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
operate بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operated بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
anchor cell خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
passwords کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
password کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
holotype نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
National Center for Supercomputing Applications سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
wands دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wand دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
layers لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
layer لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
descriptions زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
DCA قالب متن معرفی شده توسط IBM که اجازه در و بدل شدن متون بین سیستمهای کامپیوتری میدهد
description زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
mask طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
to register [with a body] اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
con نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
cons نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
declares معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
postbyte بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
Windows GDI مجموعه توابع استاندارد , که توسط ماکروسافت معرفی شده اند , که به برنامه نویس امکان میدهد که تصاویری در پنجره ها رسم کند تحت سیستم عامل ویندوز
PCI مشخصات ساخت Intel که یک نوع باس محلی سریعی را معرفی میکند که ارسال داده سریع بین پردازنده کارتهای گسترده PC فراهم میکند
LIM EMS استانداردی که حافظه جانبی بالاتر از کلید بایت را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامه هایی که خاص نوشته شده اند به کار می رود
Windows API مجموعه توابع و دستورات استاندارد که توسط ماکروسافت معرفی شده اند و به برنامه نویس امکان کنترل سیستم عامل ویندوز را از طریق زبان برنامه نویسی میدهد
presentor ارائه کننده معرفی کننده
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presenters ارائه کننده معرفی کننده
name tag کارت معرفی کارت اسم
presenter ارائه کننده معرفی کننده
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
computerization عمل معرفی یک سیستم کامپیوتری یا تبدیل راهنمابه سیستم کامپیوتری
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
expanded memory system دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
RIFF قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
resource قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
phase معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
ODI واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com