English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
Other Matches
I hereby certify that …. بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
if possible اگر بتوانم
disinterest بی علاقه کردن بی علاقه شدن
may شاید
like شاید
liked شاید
lest شاید
probably شاید
likes شاید
poss شاید
feckly شاید
peradventure شاید
haply شاید
maybe شاید
mayhap شاید
belike شاید
perhaps شاید
possibly شاید
perchance شاید
even perhaps حتی شاید
She may be right at that . شاید هم حق با اوباشد
meetly چنانکه باید و شاید
perhaps so شاید چنین باشد
perhaps you have seen it شاید انرادیده باشید
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
bear تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bears تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
punch-lines لب مطلب
subjects مطلب
subjecting مطلب
subjected مطلب
theme مطلب
themes مطلب
label مطلب
labeling مطلب
labelled مطلب
labels مطلب
topics مطلب
topic مطلب
subject مطلب
criteria مطلب
thought سر مطلب
punch-line لب مطلب
punch line لب مطلب
thoughts سر مطلب
afair مطلب
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
subjected مطلب زیرموضوع
label prefix پیشوند مطلب
matter مطلب چیز
mattered مطلب چیز
label alignment هم ترازی مطلب
mattering مطلب چیز
matters مطلب چیز
precis چکیده مطلب
subjecting مطلب زیرموضوع
enjambment ادامهء مطلب
subjects مطلب زیرموضوع
subject مطلب زیرموضوع
subject matter مطلب موضوع
the salient point <idiom> اصل مطلب
the point [of the matter] اصل مطلب
press release مطلب مطبوعاتی
press releases مطلب مطبوعاتی
gist مطلب عمده
root of the matter اصل مطلب
issue صدور مطلب
issued صدور مطلب
issues صدور مطلب
principals مطلب مهم
principal مطلب مهم
clipped speech حذف مطلب
stomachy بی علاقه
uninterested بی علاقه
interests علاقه
penchant علاقه
interests علاقه .
tie علاقه
unresponsive بی علاقه
ties علاقه
disinterested : بی علاقه
affection علاقه
bind علاقه
binds علاقه
nonchalant بی علاقه
fondness علاقه
interest علاقه .
interest علاقه
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
round about دور سر گرداندن مطلب
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
repeating label برچسب یا مطلب مکرر
comprehension test ازمون فهم مطلب
that is not the case مطلب چنین نیست
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
hit the bull's-eye <idiom> به اصل مطلب رسیدن
cliff hanger مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers مطلب یا داستان جالب
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
The crux of the matter . The quintessence. جان کلام ( مطلب )
lowdown <idiom> لپ مطلب ،حقیقت موضوع
Lets get to the point. بپردازیم به اصل مطلب
to overleap oneself از مطلب پرت شدن
under pledge of secrecy با قول کتمان مطلب
cliff-hanger مطلب یا داستان جالب
necrophagia علاقه به اجساد
concerned علاقه مند
put up with <idiom> علاقه مند
consuming علاقه-عشق
going for (someone) <idiom> علاقه کسی
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
self concern علاقه بنفس
focal point علاقه - سرگرمی
laceman علاقه بند
property علاقه مایملک
calf love علاقه دمدمی
tendency علاقه مختصر
enthusiasts علاقه مند
renunciation قطع علاقه
liking ذوق علاقه
fondly از روی علاقه
disaffection عدم علاقه
tendencies علاقه مختصر
beloved مورد علاقه
it is of interest to me من در ان علاقه مندم
disinterest علاقه نداشتن
interestedness علاقه مندی
interested علاقه مند
enthusiastic علاقه مند
enthusiast علاقه مند
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] این مطلب بخودی خود
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
point of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
overtype mode حالت تایپ روی مطلب
you must have know this حتما` این مطلب را شمامیدانستید
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
item of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
typeover mode حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake از بهر کوتاه کردن مطلب
contraposition قلب مطلب بطریق منفی
circumgyration دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
the point is اصل مطلب این است
unconcern عدم علاقه خونسردی
disaffect از علاقه و محبت کاستن
fancy free بی علاقه عاری از عشق
heterosexuality علاقه بجنس مخالف
To be interested in ( keen on ) some thing . به چیزی علاقه داشتن
To sever ones ties . to lose interest. قطع علاقه کردن
fancying تفننی علاقه داشتن به
You have piqued my interest in ... تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique علاقه مند کردن
fancied تفننی علاقه داشتن به
shebang امر مورد علاقه
uniterested بی علاقه بی دخل وتصرف
spelunking علاقه به غار شناسی
fancy تفننی علاقه داشتن به
fanciest تفننی علاقه داشتن به
fancies تفننی علاقه داشتن به
you must know this شما باید این مطلب را بدانید
the face remains مطلب همانست که هست فرق نمیکند
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
He takes ( heels) much interest in politics. به سیاست خیلی علاقه دارد
slur لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
doodad مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time . درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
diction عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
slurs لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
uncommunicative بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
turfman صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
bookworms کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
shrug your shoulders <idiom> نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
theatre fiend آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
the iron interest کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
heterosexual مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
adonis جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
heterosexuals مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
addict کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com