Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (24 milliseconds)
English
Persian
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
Other Matches
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
ablest
لایق بودن مناسب بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
behoove
شایسته بودن
adequate
شایسته بودن
to be proper for
شایسته بودن
beseem
شایسته بودن
behove
شایسته بودن
merit
شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting
شایسته بودن استحقاق داشتن
merits
شایسته بودن استحقاق داشتن
merited
شایسته بودن استحقاق داشتن
longed
مناسب بودن
long
مناسب بودن
longer
مناسب بودن
long-
مناسب بودن
longest
مناسب بودن
befitted
مناسب بودن
longs
مناسب بودن
seemed
مناسب بودن
seem
مناسب بودن
seems
مناسب بودن
befit
مناسب بودن
suited
مناسب بودن
suits
مناسب بودن
suit
مناسب بودن
befits
مناسب بودن
measure up
مناسب وبرابر بودن
correspound
مناسب بودن مکاتبه کردن
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
become
مناسب بودن تحویل یافتن
assort
طبقه بندی کردن مناسب بودن
to watch one's time
منتظرموقع مناسب شدن گوش بزنگ بودن
apt
مناسب شایسته
suitably
بطور مناسب یا شایسته
literacy
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to stand ready for
[+ noun]
آماده بودن برای
to stand ready to
[+ verb]
آماده بودن برای
just in case
برای مطمئن بودن
misbecome
نامناسب بودن برای
to act
[as somebody]
پاسخگو بودن
[برای]
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
overtask
زیاد سنگین بودن برای
to be clear to somebody
برای کسی مشخص بودن
to be clear to somebody
برای کسی واضح بودن
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
to look at the black side
[about something]
بدبین بودن
[برای چیزی]
inshrine
در حکم مزاریا معبد بودن برای
serves
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
serve
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی دلپذیر بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی مطبوع بودن
[اشیا]
end in itself
<idiom>
مکان کافی برای راحت بودن
to be congenial to somebody
[things]
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be on-call
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
to be the obvious thing
[for somebody or something]
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
includes
شامل بودن متضمن بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
abutted
مماس بودن مجاور بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
consists
شامل بودن عبارت بودن از
reside
ساکن بودن مقیم بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
moons
سرگردان بودن اواره بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
having
مالک بودن ناگزیر بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
validation
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
waiting game
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting games
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
intestable
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
configured in
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
stand
بودن واقع بودن
continuity light
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
profiteer
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteers
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
desqview
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
ineligible
نا شایسته برای انتخاب
constructive school credit
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
head-hunting
<idiom>
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
ablest
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
fair weather
مناسب برای
in pride of grease
مناسب برای کشتن
running
مناسب برای مسابقه دو
airworthy
مناسب برای پرواز
airworthiness
مناسب برای پرواز
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com