Total search result: 202 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
conditioning |
شایسته سازی |
|
|
Search result with all words |
|
conditioning |
اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی |
Other Matches |
|
rectification |
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی |
good |
شایسته |
worthy |
شایسته |
fit |
شایسته |
fits |
شایسته |
appropriate [for an occasion] <adj.> |
شایسته |
convenient <adj.> |
شایسته |
functional <adj.> |
شایسته |
practicable <adj.> |
شایسته |
practical <adj.> |
شایسته |
worthiest |
شایسته |
worthier |
شایسته |
meet |
شایسته |
meritorious |
شایسته |
meets |
شایسته |
proper |
شایسته |
qualified |
شایسته |
accurate [correct] <adj.> |
شایسته |
seemly |
شایسته |
exact <adj.> |
شایسته |
proper <adj.> |
شایسته |
real <adj.> |
شایسته |
true <adj.> |
شایسته |
purpose-built <adj.> |
شایسته |
purposeful <adj.> |
شایسته |
purposive <adj.> |
شایسته |
competent |
شایسته |
suitable <adj.> |
شایسته |
inept |
نا شایسته |
apropos |
شایسته |
qua |
شایسته |
pertinent |
شایسته |
fittest |
شایسته |
correct <adj.> |
شایسته |
utilitarian [useful] <adj.> |
شایسته |
useful <adj.> |
شایسته |
calculating |
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین |
pilot materials |
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی |
courtlier |
شایسته دربار |
courtliest |
شایسته دربار |
discreditable |
شایسته بی اعتباری |
befitting |
درخور شایسته |
courtly |
شایسته دربار |
pensionable |
شایسته بازنشستگی |
to be proper for |
شایسته بودن |
the ticket |
کار شایسته |
winnable |
شایسته پیروزی |
worshipful |
شایسته احترام |
worthful |
شایسته مستحق |
fits |
لایق شایسته |
fit |
لایق شایسته |
christianlike |
شایسته مسیحیت |
in due form |
بطرز شایسته |
apt |
مناسب شایسته |
fittest |
لایق شایسته |
meet for a man |
شایسته است که |
adequate |
شایسته بودن |
proper dress |
جامه شایسته |
ogr |
شایسته غول |
properly |
بطور شایسته |
quoteworthy |
شایسته ذکر |
companionable |
شایسته رفاقت |
becoming |
شایسته درخور |
ought not |
شایسته نیست |
by fits and starts |
شایسته لایق |
beseem |
شایسته بودن |
eligible |
شایسته انتخاب |
behove |
شایسته بودن |
as it deserves |
بطور شایسته |
behoove |
شایسته بودن |
rightly <adv.> |
بطور شایسته |
rightfully <adv.> |
بطور شایسته |
properly <adv.> |
بطور شایسته |
meritorious |
شایسته ترین |
suitable |
شایسته فراخور |
fitly |
بطور شایسته |
meetly |
بطور شایسته |
devisable |
شایسته اندیشه |
devisable |
شایسته تامل |
intrinsic |
مرتب شایسته |
derisible |
شایسته ریشخند |
justly <adv.> |
بطور شایسته |
correctly <adv.> |
بطور شایسته |
duly <adv.> |
بطور شایسته |
aright <adv.> |
بطور شایسته |
oughtn't |
نبایستی شایسته نیست |
it does not befit me to |
شایسته من نیست که مرانشاید که |
sufficient |
شایسته صلاحیت دار |
right |
شایسته خوب ذیحق |
righted |
شایسته خوب ذیحق |
righting |
شایسته خوب ذیحق |
best |
شایسته ترین پیشترین |
humance |
انسانی شایسته بشریت |
servile |
شایسته نوکران چاپلوس |
nameable |
شایسته نام بردن |
ineligible |
نا شایسته برای انتخاب |
workmanly |
شایسته کارگر خوب |
qualified for work |
شایسته یاقابل کارکردن |
worthy to become a king |
شایسته شاه شدن |
worthily |
بطور شایسته و در خور |
competent |
شایسته دارای سر رشته |
workmanlike |
شایسته کارگر خوب |
gentlemanlike |
شایسته مرد نجیب |
suitably |
بطور مناسب یا شایسته |
fit to work |
شایسته یاقابل کارکردن |
jagger |
الت کنگره سازی یادندانه سازی |
ordnance plant |
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی |
merits |
شایسته بودن استحقاق داشتن |
quotable |
شایسته نقل قول کردن |
hellishness |
خویی که شایسته دوزخ باشد |
gentlewomanlike |
شایسته بانوان نجیب ومحترم |
he is unworthy of his position |
شایسته مقام خود نیست |
to put out of court |
شایسته مطرح کردن ندانستن |
condition |
شرط نمودن شایسته کردن |
meriting |
شایسته بودن استحقاق داشتن |
merited |
شایسته بودن استحقاق داشتن |
give someone their due <idiom> |
دادن اعتبار به شخص شایسته |
merit |
شایسته بودن استحقاق داشتن |
palmary |
شایسته ستایش و تقدیر برجسته |
disqualifies |
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن |
disqualify |
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن |
disqualifying |
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن |
disqualified |
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن |
affimable |
شایسته انکه بطورقطع گفته شود |
picturesquely |
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد |
it was beneath my notice |
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود |
adorably |
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده |
constructive school credit |
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی |
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. |
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید. |
pontifically |
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی |
head-hunting <idiom> |
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق |
academically |
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه |
pre-treatment |
عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی] |
one level address |
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند |
frustration |
خنثی سازی محروم سازی |
ouster |
بی بهره سازی محروم سازی |
formularization |
کوتاه سازی ضابطه سازی |
frustrations |
خنثی سازی محروم سازی |
imagery |
مجسمه سازی شبیه سازی |
subjugation |
مقهور سازی مطیع سازی |
irritancy |
پوچ سازی باطل سازی |
erasable |
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت |
ablest |
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته |
able |
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته |
abler |
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته |
saves |
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی |
saved |
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی |
save |
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی |
honourable mention |
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند |
honourable mentions |
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند |
symmetrical compression |
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
hitting |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
hit |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
hits |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
electronic |
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند |
dump |
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه |
Indeo |
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی |
external |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
externals |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
noblemen |
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد |
nobleman |
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد |
fit |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
fittest |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
fits |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
christly |
شایسته مسیح مربوط به مسیح |
retortion |
خم سازی |
deflexion |
خم سازی |
bridge building |
پل سازی |
retortion |
کج سازی |
repk lection |
پر سازی |
pavement |
کف سازی |
flection |
خم سازی |
individualizing |
تک سازی |
bridgework |
پل سازی |
stylization |
مد سازی |
individualises |
تک سازی |
padding |
له سازی |
individualize |
تک سازی |
individuation |
تک سازی |
individualized |
تک سازی |
truncation |
بی سر سازی |
compaction |
تو پر سازی |
individualising |
تک سازی |
individualised |
تک سازی |
local anasthesia |
سر سازی |
individualization |
تک سازی |
idolization |
بت سازی |
pavements |
کف سازی |
flooring |
کف سازی |
individualizes |
تک سازی |
duplexing |
مضاعف سازی |
bedevilment |
شیطان سازی |
beadwork |
تسبیح سازی |
canalization |
کانال سازی |
domestication |
اهلی سازی |
balladry |
تصنیف سازی |
de energize |
بی برق سازی |