Dictiornary-Farsi | شایستگی ستایش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 167 (7 milliseconds)

English	Persian
adorability	شایستگی ستایش
adorableness	شایستگی ستایش


Other Matches

merited	شایستگی
meriting	شایستگی
praiseworthiness	شایستگی
merits	شایستگی
desert	شایستگی
deserting	شایستگی
deserts	شایستگی
merit	شایستگی
sufficienty	شایستگی
pertinence or nency	شایستگی
meritoriousness	شایستگی
worthiness	شایستگی
competence	شایستگی
expertise	شایستگی
qualification	شایستگی
acceptability	شایستگی
credential	شایستگی
skill	شایستگی
adaptability	شایستگی
eligibility	شایستگی
competency	شایستگی
competence	شایستگی
qualification	شایستگی
ability	شایستگی
abilities	شایستگی
seemliness	شایستگی
aptness	شایستگی
deservingness	شایستگی
proficiency	شایستگی
befitting	شایستگی
adequacy	شایستگی
decorousness	شایستگی
sufficiency	شایستگی
meritoriously	از روی شایستگی
meetness	شایستگی مناسبت
pertinence	موقعیت شایستگی
combat proficiency	شایستگی رزمی
certificate of capacity	مدرک شایستگی
aptitude tests	ازمون شایستگی
aptitude test	ازمون شایستگی
blameworthiness	شایستگی سرزنش
handsomeness	زیبائی شایستگی
fitness	صلاحیت شایستگی
suitability	مناسبت شایستگی
pertinency	موقعیت شایستگی
able	شایستگی داشتن
aptitudes	شایستگی لیاقت
decency	شایستگی محجوبیت
aptitude	شایستگی لیاقت
lauding	ستایش
veneration	ستایش
eulogium	ستایش
laud	ستایش
lauded	ستایش
eulogies	ستایش
eulogy	ستایش
encomium	ستایش
worship	ستایش
worshiped	ستایش
worshiping	ستایش
worshipping	ستایش
worships	ستایش
doxology	ستایش
adulation	ستایش
extolment	ستایش
panegyric	ستایش
panegyrics	ستایش
adoration	ستایش
commendation	ستایش
orison	ستایش
panegyrical	ستایش
proneur	ستایش گر
praising	ستایش
laudation	ستایش
praises	ستایش
praised	ستایش
lauds	ستایش
praise	ستایش
habilitate	ملبس شایستگی داشتن
merit system	نظام شایستگی نگر
merit rating	درجه بندی شایستگی
printability	شایستگی برای چاپ
he has much merit	بسیار شایستگی دارد
qualify	شایستگی پیدا کردن
ablest	: توانابودن شایستگی داشتن
qualifies	شایستگی پیدا کردن
abler	: توانابودن شایستگی داشتن
eligibility	شایستگی برای انتخاب
certificate of achievement	مدرک تصدیق شایستگی
glorifies	ستایش کردن
sweet talk <idiom>	ستایش کسی
kudos	ستایش کردن
to pay tribute to	ستایش کردن
glorify	ستایش کردن
glorifying	ستایش کردن
praiseworthiness	برای ستایش
eulogised	ستایش کردن
eulogises	ستایش کردن
commends	ستایش کردن
lauding	ستایش کردن
commending	ستایش کردن
exaltation	سرافرازی ستایش
admiring	ستایش امیز
adorable	شایان ستایش
laud	ستایش کردن
lauded	ستایش کردن
lauds	ستایش کردن
laudable	قابل ستایش
ovation	ستایش و استقبال
ovations	ستایش و استقبال
praiseful	ستایش امیز
commend	ستایش کردن
commended	ستایش کردن
panegyrize	ستایش کردن
eulogising	ستایش کردن
tribute	ستایش تکریم
tributes	ستایش تکریم
unsung	ستایش نشده
doxological	ستایش امیز
eulogizes	ستایش کردن
eulogistic	ستایش امیز
eulogized	ستایش کردن
encomiastic	ستایش امیز
hierolatry	ستایش مقدسات
eulogizing	ستایش کردن
doxologize	ستایش گفتن
laudator	ستایش کننده
eulogize	ستایش کردن
indign	فاقد شایستگی خشمگین کردن
I can see an innate ability in that follow .	دراو مایه و شایستگی می بینم
efficiency	کارایی وسیله یا نفر شایستگی
deserve	سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves	سزاوار بودن شایستگی داشتن
aptitude area	حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
he is i. to do that	شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
he won a high praise	مورد ستایش بسیارواقع شد
praiseworthy	قابل ستایش ستودنی
panegyric	ستایش امیز مدیحه
eloge	ستایش شخص مرده
adorer	ستایش کننده عاشق
apotheosis	ستایش اغراق امیز
apotheoses	ستایش اغراق امیز
panegyrics	ستایش امیز مدیحه
to preach up	ستودن یا ستایش کردن
praiseworthily	بطور قابل ستایش
sensibility to praise	حساسیت نسبت به ستایش
laudably	بطور قابل ستایش
venerate	ستایش و احترام کردن
more praise than pudding	ستایش خشک و خالی
venerated	ستایش و احترام کردن
venerates	ستایش و احترام کردن
venerating	ستایش و احترام کردن
panegyrical	ستایش امیز مدیحه
picturesqueness	شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
palmary	شایسته ستایش و تقدیر برجسته
magnifcation	درشت سازی ستایش زیاد
commendably	چنانکه شایان ستایش باشد
claptrap	سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
henotheism	ستایش چند خدا یکی پس ازدیگری
hero-worshipper	ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
adorably	چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
honourable mentions	امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention	امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
worthy of praise	شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
venerator	تکریم کننده ستایش کننده