Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (8 milliseconds)
English
Persian
d. likeness
شباهت اندک
Other Matches
nibbled
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbles
گاز زدن اندک اندک خوردن
simulacrum
شباهت ریایی شباهت تصنعی
slights
اندک
few
اندک
slighter
اندک
slighted
اندک
fewer
اندک
fewest
اندک
niggling
اندک
little
اندک
slight
اندک
scant
اندک
low
کم اندک
slightest
اندک
slighting
اندک
scrimp
اندک
modicum
اندک
scarce
اندک
scarcer
اندک
scarcest
اندک
low test
اندک
paul
اندک
scantling
اندک
drib
اندک
paucity
اندک
scruple
اندک
thrum
اندک
lean
نحیف اندک
sprinkling
شمار اندک
glimmers
درک اندک
glimmered
درک اندک
glimmer
درک اندک
cast of melancholy
اندک مالیخولیا
in a short time
در اندک زمانی
skim
تماس اندک
skimmed
تماس اندک
flea bite
اندک ناراحتی
scanty
اندک قلیل
pinch
اندک جانشین
priggism
اندک بینی
darksome
اندک ی تیره
scantiest
اندک قلیل
scantier
اندک قلیل
leaned
نحیف اندک
leans
نحیف اندک
frugal
با صرفه اندک
skims
تماس اندک
ounce
چیز اندک
whit
ابدا اندک
ounces
چیز اندک
pinches
اندک جانشین
sprinkling
میزان اندک
skimpy
اندک نحیف
similarities
شباهت
analog
شباهت
comparableness
شباهت
likeness
شباهت
analogues
شباهت
analogue
شباهت
hairiness
شباهت به مو
nighness
شباهت
nearness
شباهت
likenesses
شباهت
similarity
شباهت
unlike
بی شباهت
semblance
شباهت
analogy
شباهت
equality
شباهت
resemblance
شباهت
analogies
شباهت
anomalous
بی شباهت
camber
قوزیا خمیدگی اندک
cambers
قوزیا خمیدگی اندک
adumbrative
اندک نمایش دهنده
by the skin of one's teeth
<idiom>
باسود بسیار اندک
fud
شخص اندک بین
mossiness
شباهت خزه
to look like
شباهت داشتن
verisimilitude
شباهت به واقعیت
self identity
شباهت تام
similitude
شباهت صورت
simulacrum
شباهت وهمی
semblable
شباهت شبیه
not nearctic
هیچ شباهت
leafiness
شباهت برگ
d. likeness
شباهت دور
resembled
شباهت داشتن
atavism
شباهت به نیاکان
assonance
شباهت صدا
assimilatory
شباهت دهنده
apparence
شباهت طبیعی
proportions
شباهت مقدار
proportion
شباهت مقدار
resembling
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
atavistic
شباهت به نیاکان
analogy
شباهت همانندی
analogies
شباهت همانندی
frutescence
شباهت به گلبن
dissimilar
بی شباهت غیرمشابه
homophyly
شباهت فامیلی
propinquity
شباهت قرابت
resemble
شباهت داشتن
homophyly
شباهت خانوادگی
approximation
شباهت زیاد
approximations
شباهت زیاد
half cap
سلام با اندک تکانی درکلاه
margins
اندک حاشیه دار کردن
margin
اندک حاشیه دار کردن
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
to resemble somebody
شباهت به کسی داشتن
parity of reasoning
قیاس یا شباهت استدلال
simulative
دارای شباهت فاهری
gauziness
شباهت به گارس یاتنزیب
(not) move a muscle
<idiom>
حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick
چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
assimilative
هم جنس شونده شباهت دار
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
simulates
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulating
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
homomorphy
شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
gristliness
شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
simulate
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
low frequency
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
dissimilate
ناجور و بی شباهت کردن سبب اختلاف شدن
me too
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
etna
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
lappets
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Senneh
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com