English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
hierarchical communications system شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
Other Matches
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
radiochemistry یک شاخه از شیمی که بااثرات شیمیایی رادیواکتیوسرو کار دارد
branches شاخه شاخه شدن
ramify شاخه شاخه شدن
forkedly بطور شاخه شاخه
arborization شاخه شاخه شدگی
branch شاخه شاخه شدن
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
bifurcate چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
receding leg شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
branch line شاخه
branch lines شاخه
bough شاخه
boughs شاخه
ramulous شاخه شاخه
ramulose شاخه شاخه
connection plug دو شاخه
nib شاخه
nibs شاخه
bifurcation شاخه
acaulescent بی شاخه
knag ته شاخه
branch شاخه
ramus شاخه
branch cutter شاخه بر
branches شاخه
limbless بی شاخه
nid شاخه
plugs دو شاخه
plugging دو شاخه
plug دو شاخه
intersection leg شاخه
pinning در شاخه
variations شاخه
variation شاخه
embranchment شاخه
limbs شاخه
limb شاخه
trifurcation سه شاخه
trifid سه شاخه
virga شاخه
Br شاخه
three way سه شاخه
furcate شاخه شاخه
pin در شاخه
pinned در شاخه
forking سه شاخه
fork شاخه
doddered بی شاخه
fork سه شاخه
forking شاخه
arm شاخه
linear portion شاخه خطی
spray شاخه کوچک
triradiate سه شاخه سه شعاعی
twigged شاخه دار
tow level forked junction دو شاخه ناهمکف
tow level forked junction دو شاخه دو ترازه
ramifications شاخه شاخگی
topper شاخه زن سوهان
toppers شاخه زن سوهان
twiggy شاخه دار
branches شاخه دراوردن
alleyways شاخه ماز
insessorial شاخه نشین
banana pin دو شاخه رادیو
intersection leg شاخه یک همبر
blind alley شاخه بن بست
blind alleys شاخه بن بست
affluent شاخه رود
arborescent شاخه مانند
alley شاخه ماز
ramify شاخه دادن
three arm protractor نقاله سه شاخه
lamin شاخه پردهای
lamina شاخه پردهای
branch شاخه دراوردن
alleys شاخه ماز
battery charging plug دو شاخه باتری پر کن
ramification شاخه شاخگی
traverse leg شاخه پیمایش
ram's horn hook قلاب دو شاخه
ramiform شاخه مانند
crotches تیر دو شاخه
ramify شاخه بستن
spriggy شاخه دار
sprig شاخه کوچک
sprigs شاخه کوچک
coppice شاخه زاد
prong شاخه رودیانهر
coppices شاخه زاد
prongs شاخه رودیانهر
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
tuning forks دو شاخه صوتی
tuning fork دو شاخه صوتی
secateur شاخه قطع کن
twigs : شاخه کوچک
tributaries شاخه انشعاب
tributaries شاخه رود
tributary شاخه انشعاب
twing شاخه کوچک
offshoots شاخه نورسته
offshoot شاخه نورسته
dog leg شاخه فرعی
outbranch شاخه گستردن
passerine شاخه نشین
sprayed شاخه کوچک
viminal شاخه دهنده
spraying شاخه کوچک
sprays شاخه کوچک
provine شاخه خوابانده
sprouts جوانه شاخه
sprouted جوانه شاخه
sprout جوانه شاخه
subshrub شاخه کوچک
crotch تیر دو شاخه
tributary شاخه رود
twig : شاخه کوچک
boughed شاخه دار
winging شاخه شعبه
branch شاخه [دانشی]
line of business شاخه پیشه
link شاخه رابط
cable connector دو شاخه کابل
field شاخه [دانشی]
fork of ... river شاخه رودخانه ...
forked شاخه دار
area شاخه [دانشی]
branchlet شاخه کوچک
division شاخه [دانشی]
branching شاخه گزینی
biramous دارای دو شاخه
wing شاخه شعبه
branchy شاخه دار
gray ramus شاخه خاکستری
easing out line شاخه شل کننده
disbranch بی شاخه کردن
grain شاخه چنگال
bifurcate دو شاخه شدن
distributary رود شاخه
female plug دو شاخه ماده
deflection component of trail شاخه سمتی مسیر
dog-leg [شاخه فرعی پله]
twin plug دو شاخه وسایل برقی
percher مرغ شاخه نشین
pricket شمعدان شاخه دار
deadwood شاخه خشکیده درخت
tine نوک شاخه یاسیخ
bifurcation شکاف گاه شاخه
cluster اویز چند شاخه
layers رگه شاخه خوابانده
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
clusters اویز چند شاخه
pruning knife چاقوی شاخه زنی
cluster bomb اویز چند شاخه
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
tri corn کلاه سه گوشه سه شاخه
wind component شاخه سمتی باد
utensil plug دو شاخه وسایل برقی
cluster bombs اویز چند شاخه
legs شاخه مسیر حرکت
hierarchical communications system شاخه ها و زیر دایرکتوری ها
bayou شاخه فرعی رودخانه
strick شاخه درخت کتان
layer رگه شاخه خوابانده
leg شاخه مسیر حرکت
sprit جوانه یا شاخه کوچک
bifurcation تقسیم بدو شاخه
plotted توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
truncates شاخه زدن ناقص کردن
pallet truck جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
cultrated بشکل چاقوی شاخه زنی
truncate شاخه زدن ناقص کردن
truncated شاخه زدن ناقص کردن
pallet jack جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
subshrub شاخه فرعی گیاه کوچک
deflection component of trail شاخه سمتی معبر حرکت
vimineous دارای شاخه وترکههای خم شونده
lifting cart جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
cultrate بشکل چاقوی شاخه زنی
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
leg خط واصل بین دو نقطه شاخه
branched chain structure ساختار زنجیری شاخه دار
truncating شاخه زدن ناقص کردن
legs خط واصل بین دو نقطه شاخه
randie branching index شاخص شاخه زنی رندیچ
trident نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
tridentate نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
divided magnetic circuit مدار مغناطیسی چند شاخه
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
trifurcate بسه شاخه تقسیم شدن
candelabrum شمع دان چند شاخه
crotch محل انشعاب شاخه از بدنه درخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com