Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
take after
شبیه بودن
Search result with all words
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
Other Matches
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
consists
شامل بودن عبارت بودن از
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
haze
گرفته بودن مغموم بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
abuts
مماس بودن مجاور بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
ablest
لایق بودن مناسب بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
abler
لایق بودن مناسب بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
consist
شامل بودن عبارت بودن از
abutted
مماس بودن مجاور بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
papilionaceous
شبیه
pygidial
شبیه دم
simulant
شبیه
feathery
شبیه به پر
similar
شبیه
luteous
شبیه گل
more like;most like
شبیه تر
quasi
شبیه
imitation
شبیه
personator
شبیه
womanlike
شبیه زن
imitations
شبیه
similiar
شبیه
similar to that
شبیه به ان
medals
شبیه
make
شبیه
like
<adj.>
شبیه
makes
شبیه
nears
شبیه
nearing
شبیه
wifelike
شبیه زن
nearest
شبیه
nearer
شبیه
neared
شبیه
near-
شبیه
near
شبیه
related
<adj.>
شبیه
akin
<adj.>
شبیه
simile
شبیه
anthoid
شبیه به گل
analogous
شبیه
similes
شبیه
similar
<adj.>
شبیه
alike
<adj.>
شبیه
medal
شبیه
haemoid
شبیه خون
rhizome
شبیه ریشه
equals
همرتبه شبیه
reniform
شبیه کلیه
henny
شبیه بمرغ
humanoids
شبیه انسان
ophidian
شبیه مار
equalling
همرتبه شبیه
rooty
شبیه ریشه
images
شبیه سازی
uncial
شبیه یک دوازدهم
image
شبیه سازی
oleaginous
شبیه روغن
cervine
شبیه گوزن
carinal
شبیه زورق
butyraceous
شبیه کره
chartaceous
شبیه کاغذ
woodsy
شبیه چنگل
computer simulation
شبیه سازی
humanoid
شبیه انسان
anthropomorphic
شبیه انسان
claustral
شبیه حجره
citied
شبیه شهر
chylaceous
شبیه کیلوس
sagittate
شبیه تیر
chochleate
شبیه صدف
scotic
شبیه اسکاتلندیها
ichthyoid
شبیه ماهی
plexiform
شبیه شبکه
plexiform
شبکهای شبیه رگ
plumy
شبیه پر کرکی
goosy
شبیه غاز
polypose
شبیه بواسیرلحمی
trichoid
شبیه موی
polypous
شبیه بواسیرلحمی
fiddleback
شبیه کمانچه
fiddleback
شبیه ویولون
trochal
شبیه چرخ
farfetched
شبیه بعید
trapezium
شبیه ذوذنقه
goosey
شبیه غاز
ghostliness
شبیه به روح
palmate
شبیه پنجه
panduriform
شبیه ویولون
piscine
شبیه ماهی
pisiform
شبیه نخود
palating
شبیه کاخ
ovine
شبیه گوسفند
platinoid
شبیه پلاتین
for all the world like
کاملا` شبیه
platy
شبیه بشقاب
tonsillar
شبیه لوزتین
eugenoid
شبیه اوگانا
adenoidal
شبیه غده
assimilates
شبیه ساختن
phylloid
شبیه برگ
assimilated
شبیه ساختن
quasi easement
حق شبیه به حق ارتفاق
typal
شبیه نمونه
equal
همرتبه شبیه
equaled
همرتبه شبیه
equaling
همرتبه شبیه
ophitic
شبیه مار
haematoid
شبیه بخون
equalled
همرتبه شبیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com