Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
vixenish
شبیه روباه ماده
Other Matches
vixen
روباه ماده
vixens
روباه ماده
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
propolis
ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
foxtail
دم روباه
fox brush
دم روباه
reynard
روباه
foxing
روباه
blue fox
سگ روباه
foxes
روباه
fox
روباه
arctic fox
سگ روباه
dog fox
روباه
pit
حفره روباه
kennels
لانه روباه
foxhole
سوراخ روباه
hanky panky
روباه بازی
kennel
لانه روباه
foxholes
سوراخ روباه
vulpine
روباه صفت
yoicks
صید روباه
How did you make out? Did you succeed or fail?
شیری یا روباه ؟
pits
حفره روباه
foxy
روباه صفت
foxiest
روباه صفت
foxier
روباه صفت
guile
روباه صفتی
hanky-panky
روباه بازی
scoria
روباه سربار
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
silver fox
روباه نقره فام
foxhunt
شکار روباه باتازی
fox hole
سنگر حفره روباه
cub hunting
شکار بچه روباه
to be like a fox
<idiom>
مثل روباه حیله گر بودن
to rid to hounds
با تازی شکار روباه کردن
master of
سرپرست گروه شکار روباه
to ride to hounds
با تازی شکار روباه کردن
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
foxhunt
باتازی شکار روباه کردن
foxhounds
تازی مخصوص شکار روباه
earth stopper
مامور بستن سوراخهای روباه
foxhound
تازی مخصوص شکار روباه
tallyho
صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
masks
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
mask
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
foxtail
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
pteropus
شبپره میوه خور که پوزه اش مانند پوزه روباه است
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
nearer
شبیه
analogous
شبیه
similar
شبیه
more like;most like
شبیه تر
like
<adj.>
شبیه
similar
<adj.>
شبیه
akin
<adj.>
شبیه
related
<adj.>
شبیه
alike
<adj.>
شبیه
pygidial
شبیه دم
imitation
شبیه
similes
شبیه
simile
شبیه
medals
شبیه
medal
شبیه
nears
شبیه
nearing
شبیه
neared
شبیه
near-
شبیه
near
شبیه
wifelike
شبیه زن
make
شبیه
makes
شبیه
quasi
شبیه
imitations
شبیه
papilionaceous
شبیه
personator
شبیه
luteous
شبیه گل
similar to that
شبیه به ان
similiar
شبیه
nearest
شبیه
simulant
شبیه
womanlike
شبیه زن
feathery
شبیه به پر
anthoid
شبیه به گل
aliform
شبیه بال
liked
شبیه همچون
cervine
شبیه گوزن
sculpturesque
شبیه مجسمه
alkaloid
شبیه قلیا
screwlike
شبیه اچار
soupy
شبیه ابگوشت
spathulate
شبیه مرهم کش
scotic
شبیه اسکاتلندیها
airily
شبیه هوا
panduriform
شبیه ویولون
liverish
شبیه جگر
pithy
شبیه مغز
the profession
اهل شبیه
trochal
شبیه چرخ
alike
شبیه یکسان
like
شبیه همچون
adrenergic
شبیه ادرنالین
tonsillar
شبیه لوزتین
simulant of
مانند شبیه
gypsy
شبیه کولی
take after
شبیه بودن
gypsies
شبیه کولی
gipsies
شبیه کولی
bent
علف شبیه نی
astral
شبیه ستاره
bovine
شبیه گاو
the d.
فن شبیه سازی
tafia
مشروبی شبیه رم
sloughy
شبیه دله
semblable
شباهت شبیه
shrubby
شبیه بوته
likes
شبیه همچون
simulated
شبیه ساخته
snuffy
شبیه انفیه
trichoid
شبیه موی
snakelike
شبیه مار
taffia
مشروبی شبیه رم
trapezium
شبیه ذوذنقه
nebulous
شبیه سحاب
stellar
شبیه ستاره
likens
شبیه شدن
equalling
همرتبه شبیه
vestibular
شبیه رخت کن
equaling
همرتبه شبیه
equaled
همرتبه شبیه
ungual
سم دار شبیه سم
uncial
شبیه یک دوازدهم
equal
همرتبه شبیه
vestibular
شبیه اتاقک
sulphurous
شبیه گوگرد
rival
نظیر شبیه
rivaled
نظیر شبیه
rivaling
نظیر شبیه
rivalled
نظیر شبیه
the drama
فن شبیه سازی
vermiform
شبیه کرم
sulfurous
شبیه گوگرد
likens
شبیه کردن
stomatic
شبیه دهان
stubbly
شبیه کاهبن
vapory
شبیه بخار
ursine
شبیه خرس
likening
شبیه شدن
styloid
شبیه نیزه
likening
شبیه کردن
likened
شبیه شدن
likened
شبیه کردن
liken
شبیه شدن
liken
شبیه کردن
vaulty
شبیه طاق
vee
شبیه حرف v
assimilating
شبیه ساختن
assimilates
شبیه ساختن
simulations
شبیه سازی
simulation
شبیه سازی
virgulate
شبیه میله
wavelike
شبیه موج
whippy
شبیه شلاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com