Dictiornary-Farsi | شبیه شلاق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
whippy	شبیه شلاق


Search result with all words

whiplash	هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
whiplashes	هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
Other Matches

gooseneck	هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulated	شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate	شبیه برگچه شبیه بالچه
scourage	شلاق
whiplashes	شلاق
gad	شلاق
whiplash	شلاق
whipped	شلاق
whips	شلاق
lashes	شلاق
the lash	شلاق
knout	شلاق
lashed	شلاق
scourge	شلاق
horsewhip	شلاق
horsewhipped	شلاق
whip	شلاق
horsewhipping	شلاق
horsewhips	شلاق
flagellum	شلاق
lash	شلاق
gad	شلاق سیخی
to touch up	شلاق زدن
lashing	شلاق زنی
lashes	ضربه شلاق
taws	شلاق زدن
flagellator	شلاق زننده
flagellation	شلاق زدن
basted	شلاق زدن
belabor	شلاق زدن
flagellation	شلاق زنی
belabour	شلاق زدن
bullwhip	شلاق چرمی
vapulation	شلاق زنی
cats	شلاق زدن
cow hide	شلاق زدن
welt	شلاق زدن
welts	شلاق زدن
horse	شلاق زدن
cat	شلاق زدن
cartwhip	شلاق کاری
scourage	شلاق زدن
whipstock	دسته شلاق
flogger	زننده شلاق
whip	شلاق زدن
whiplashes	شلاق زدن
lashed	ضربه شلاق
lashed	شلاق خوردن
lash	شلاق خوردن
flog	شلاق زدن
flogged	شلاق زدن
flogs	شلاق زدن
lash	ضربه شلاق
flagellate	شلاق زدن
flagellated	شلاق زدن
flagellates	شلاق زدن
lasher n	سد شلاق زننده
lash vt	شلاق زدن
baste	شلاق زدن
lashes	شلاق خوردن
whipped	شلاق زدن
whips	شلاق زدن
flogging	شلاق زدن
whipping	شلاق زنی
whipping	شلاق زدن
leather	شلاق زدن
flagellating	شلاق زدن
bastes	شلاق زدن
whiplash	شلاق زدن
cats	قی کردن شلاق لنگربرداشتن
cat	قی کردن شلاق لنگربرداشتن
blackjack	چماق یا شلاق چرمی
sentenced to the lash	محکوم به خوردن شلاق
hide	سخت شلاق زدن
belt	بندچرمی شلاق زدن
eighty lashes	هشتاد ضربه شلاق
belted	بندچرمی شلاق زدن
hides	سخت شلاق زدن
belts	بندچرمی شلاق زدن
to whipped on	بضرب شلاق بردن
lambaste	شلاق تازیانه زدن
lambast	شلاق تازیانه زدن
beat	شلاق زدن کوبیدن
beats	شلاق زدن کوبیدن
knack	صدای شلاق استعداد
yerk	شلاق زدن کوبیدن
licking	شلاق زنی بشکل دراوری
lickings	شلاق زنی بشکل دراوری
horsewhip	شلاق زدن تنبیه کردن
cartwhip	شلاق زدن تنبیه کردن
whip	شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
horsewhipped	شلاق زدن تنبیه کردن
horsewhipping	شلاق زدن تنبیه کردن
horsewhips	شلاق زدن تنبیه کردن
flailing	شلاق زدن خرمن کوب
he was given 0 lashes	بیست ضربه شلاق خورد
flick	ضربت اهسته و سبک با شلاق
whipped	شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
thongs	شلاق زدن باتسمه بستن
thong	شلاق زدن باتسمه بستن
whips	شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
lick son	عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
flicks	ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicking	ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicked	ضربت اهسته و سبک با شلاق
flailed	شلاق زدن خرمن کوب
wealŠwale	شلاق زدن متحری گذاشتن
wheal	ورم جای شلاق و غیره
stick	تخته موج سواری شلاق
smack	صدای سیلی یا شلاق مزه
flail	شلاق زدن خرمن کوب
flails	شلاق زدن خرمن کوب
smacked	صدای سیلی یا شلاق مزه
smacks	صدای سیلی یا شلاق مزه
Give him a taste of the whip .	بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
whip in	با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
snapped	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap	شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
to pickle a person's back	پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
flagellant	کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
pizzle	الت نری گاو شلاق ساخته شده از ذکر گاو
luteous	شبیه گل
nearer	شبیه
anthoid	شبیه به گل
makes	شبیه
make	شبیه
more like;most like	شبیه تر
near	شبیه
like <adj.>	شبیه
personator	شبیه
papilionaceous	شبیه
womanlike	شبیه زن
wifelike	شبیه زن
nearing	شبیه
simile	شبیه
similes	شبیه
analogous	شبیه
simulant	شبیه
similiar	شبیه
similar to that	شبیه به ان
imitation	شبیه
akin <adj.>	شبیه
medals	شبیه
related <adj.>	شبیه
feathery	شبیه به پر
quasi	شبیه
imitations	شبیه
pygidial	شبیه دم
alike <adj.>	شبیه
similar <adj.>	شبیه
medal	شبیه
nearest	شبیه
nears	شبیه
neared	شبیه
near-	شبیه
similar	شبیه
rivalling	نظیر شبیه
rivals	نظیر شبیه
rivaled	نظیر شبیه
ichthyoid	شبیه ماهی
osteal	شبیه استخوان
ovine	شبیه گوسفند
ophidian	شبیه مار
splenoid	شبیه به طحال
molluscoid	شبیه نرم تن
palating	شبیه کاخ
panduriform	شبیه ویولون
palmate	شبیه پنجه
henny	شبیه بمرغ
keel shaped	شبیه ته کشتی
ophitic	شبیه مار
libriform	شبیه لیف
lupine	شبیه گرگ
liker to god than man	شبیه تر بخداتاادم
more like;most like	شبیه ترین
limaciform	شبیه نرم تن
limacine	شبیه نرم تن
rival	نظیر شبیه
lupin	شبیه گرگ
nomological	شبیه قانون
rivaling	نظیر شبیه
astral	شبیه ستاره
lilied	شبیه سوسن
lacertilian	شبیه مارمولک
spheroid	شبیه کره
oleaginous	شبیه روغن
bovine	شبیه گاو
rivalled	نظیر شبیه
farfetched	شبیه بعید
spatulate	شبیه مرهم کش
for all the world like	کاملا` شبیه
crystalloid	شبیه بلور
platinoid	شبیه پلاتین
rhizome	شبیه ریشه
computer simulation	شبیه سازی
claustral	شبیه حجره
citied	شبیه شهر
chylaceous	شبیه کیلوس