English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
statuesque شبیه مجسمه سبک مجسمه
Search result with all words
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
sculpturesque شبیه مجسمه
cynocephalus [مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
Other Matches
image مجسمه
image مجسمه
sculptor work مجسمه
statue مجسمه
statues مجسمه
images مجسمه
imagery شکل و مجسمه
mannequins مجسمه چوبی
statue of liberty مجسمه ازادی
statuette مجسمه کوچک
statuettes مجسمه کوچک
entablement سکوی مجسمه
acropodium پایهء مجسمه
antique statue مجسمه عتیقه
images مجسمه شکل
sphinx مجسمه ابوالهول
footpath پایه مجسمه
footpaths پایه مجسمه
mannequin مجسمه چوبی
image مجسمه شکل
sphinxes مجسمه ابوالهول
sculptures مجسمه سازی
sculpture مجسمه سازی
plaster of Paris گچ مجسمه سازی
statuary مجسمه سای
busts مجسمه نیم تنه
pedestal پایه مجسمه شالوده
banderol [نوار تزئینی مجسمه]
busted مجسمه نیم تنه
waxworks مجسمه سازی ازموم
bust مجسمه نیم تنه
socle پایه ستون یا مجسمه
muscling در پیکرنگاری و مجسمه سازی
idol خدای دروغی مجسمه
caryatid ستونی که مجسمه زن باشد
entablement صفحه زیر مجسمه
banderole [نوار تزئینی مجسمه]
insculp مجسمه سازی کردن
plastic پلاستیک مجسمه سازی
sculptors مجسمه ساز حجار
figurin مجسمه سفالین رنگی
figurine مجسمه سفالین رنگی
figurines مجسمه سفالین رنگی
plinth ازاره پایه مجسمه
plinths ازاره پایه مجسمه
busting مجسمه نیم تنه
taille شکل وساخت مجسمه
sculptress مجسمه ساز حجار
waxwork مجسمه سازی ازموم
sculptor مجسمه ساز حجار
foliate mask صورت مجسمه انسان
pedestals پایه مجسمه شالوده
sculpturesque ساخته شده بشکل مجسمه
telamon ستونی که مجسمه مرد باشد
busting مجسمه نیم تنه بالاتنه
pedestals پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
pedestal پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
statuary مجسمه ساز هیکل تراشی
busts مجسمه نیم تنه بالاتنه
busted مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust مجسمه نیم تنه بالاتنه
statuesque خوش هیکل مجسمه وار
caster for pedestal چرخ پایه [میز یا مجسمه یا چراغ]
paris doll مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
acroter انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
the statue was well niched مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
corp [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
Liberty [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
corpe [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
figure head مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی]
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx ابوالهول [مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
abbazzo مدل ساختمان مدل مجسمه
half length تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
anthoid شبیه به گل
similar to that شبیه به ان
papilionaceous شبیه
luteous شبیه گل
feathery شبیه به پر
similiar شبیه
personator شبیه
more like;most like شبیه تر
simile شبیه
similar شبیه
similes شبیه
pygidial شبیه دم
quasi شبیه
neared شبیه
analogous شبیه
make شبیه
makes شبیه
simulant شبیه
imitation شبیه
nearing شبیه
near- شبیه
womanlike شبیه زن
wifelike شبیه زن
medals شبیه
nears شبیه
near شبیه
medal شبیه
imitations شبیه
nearer شبیه
related <adj.> شبیه
like <adj.> شبیه
akin <adj.> شبیه
alike <adj.> شبیه
similar <adj.> شبیه
nearest شبیه
grapy شبیه انگور
crystalloid شبیه بلور
claustral شبیه حجره
computer simulation شبیه سازی
citied شبیه شهر
chylaceous شبیه کیلوس
goosey شبیه غاز
chochleate شبیه صدف
chartaceous شبیه کاغذ
simulated شبیه ساخته
dermoid شبیه پوست
dermoidal شبیه پوست
goosy شبیه غاز
ghostliness شبیه به روح
fiddleback شبیه کمانچه
fiddleback شبیه ویولون
farfetched شبیه بعید
epithelioid شبیه بشرهای
epithelial شبیه بشرهای
vapory شبیه بخار
eugenoid شبیه اوگانا
encephaloid شبیه مغز
oleaginous شبیه روغن
cervine شبیه گوزن
vaulty شبیه طاق
carinal شبیه زورق
waterish هر چیزی شبیه اب
wavelike شبیه موج
whippy شبیه شلاق
woodsy شبیه چنگل
snakelike شبیه مار
alkaloid شبیه قلیا
likes شبیه همچون
liked شبیه همچون
like شبیه همچون
for all the world like کاملا` شبیه
airily شبیه هوا
popish شبیه کاتولیک
virgulate شبیه میله
butyraceous شبیه کره
berrylike شبیه توت
b هرشکلی شبیه به B
assonant شبیه در صدا
argillaceous شبیه خاک رس
vee شبیه حرف v
aliform شبیه بال
adrenergic شبیه ادرنالین
vermiform شبیه کرم
reniform شبیه کلیه
vestibular شبیه رخت کن
nebulous شبیه سحاب
stellar شبیه ستاره
vestibular شبیه اتاقک
alike شبیه یکسان
simulant of مانند شبیه
sulphurous شبیه گوگرد
susurrous شبیه نجوا
psittaceous شبیه طوطی
protean شبیه Proteus
susurrus شبیه نجوا
sylphlike شبیه جن هوایی
prismoidal شبیه منشور
polypous شبیه بواسیرلحمی
taffia مشروبی شبیه رم
tafia مشروبی شبیه رم
polypose شبیه بواسیرلحمی
plumy شبیه پر کرکی
plexiform شبکهای شبیه رگ
plexiform شبیه شبکه
platy شبیه بشقاب
take after شبیه بودن
quasi easement حق شبیه به حق ارتفاق
sulfurous شبیه گوگرد
rhizome شبیه ریشه
sloughy شبیه دله
snuffy شبیه انفیه
soupy شبیه ابگوشت
shrubby شبیه بوته
semblable شباهت شبیه
spathulate شبیه مرهم کش
spatulate شبیه مرهم کش
spheroid شبیه کره
splenoid شبیه به طحال
stomatic شبیه دهان
stubbly شبیه کاهبن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com