Dictiornary-Farsi | شتاب خالص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
net acceleration	شتاب خالص
resultant acceleration	شتاب خالص


Other Matches

cyclotron	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
net death rate	نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
unhurriedly	بی شتاب
hustle	شتاب
acceleration lane	خط شتاب
hustled	شتاب
hustles	شتاب
hustling	شتاب
unhurried	بی شتاب
cursoriness	شتاب
over hasty	پر شتاب
expediency	شتاب
pelt	شتاب
pelted	شتاب
pelts	شتاب
at full lick	با شتاب
speed	شتاب
speeding	شتاب
speeds	شتاب
acceleration	شتاب
in a hurry	در شتاب
haste	شتاب
at leisure	بی شتاب
accelerator	شتاب
hie thee	شتاب کن
expedience	شتاب
hastiness	شتاب
precipitation	شتاب
accelerators	شتاب
angular acceleration	شتاب زاویهای
acceleration space	فضای شتاب
acceleration time	زمان شتاب
angular acceleratin	شتاب زاویهای
accelerometer	شتاب سنج
hurry	راندن شتاب
d. haste	شتاب زیاد
hastener	شتاب کننده
hie	شتاب کردن
hurriedness	شتاب زدگی
hying	شتاب کردن
impact acceleration	شتاب ضربه ای
coefficient of acceleration	ضریب شتاب
centripetal acceleration	شتاب مرکزگرا
electron acceleration	شتاب الکترون
acceleration principle	اصل شتاب
hasty	شتاب زده
acceleration of free fall	شتاب ثقل
peremptory	شتاب امیز
deceleration	شتاب کاهنده
tilt	شتاب پرتاب
tilted	شتاب پرتاب
tilts	شتاب پرتاب
deceleration	شتاب منفی
hurriedly	از روی شتاب
hurries	شتاب کردن
hurries	راندن شتاب
hurry	شتاب کردن
hurrying	شتاب کردن
hurrying	راندن شتاب
accelerating	شتاب دادن
acceleration of gravity	شتاب گرانی
acceleration of gravity	شتاب گرانش
acceleration of gravity	شتاب ثقل
apparent gravity	شتاب ثقل
apparent gravity	شتاب گرانی
acceleration of free fall	شتاب گرانی
acceleration due to gravity	شتاب ثقل
acceleration coefficient	ضریب شتاب
accelerating power	قدرت شتاب
accelerating electrode	الکترود شتاب ده
accelerated particle	ذره با شتاب
accelerate	شتاب دادن
accelerated	شتاب دادن
accelerates	شتاب دادن
net acceleration	شتاب برایند
accelerator	الکترد شتاب ده
whirry	شتاب کردن
transverse acceleration	شتاب عرضی
to make haste	شتاب کردن
to make a hurry	شتاب کردن
to come along	شتاب کردن
jot	با شتاب نوشتن
jots	با شتاب نوشتن
jotted	با شتاب نوشتن
spatchcock	با شتاب جادادن
skelpit	شتاب کردن
skelp	شتاب کردن
skeet	شتاب کردن
previousness	شتاب زدگی
accelerators	شتاب دهنده
accelerators	الکترد شتاب ده
to look sharp	شتاب کردن
accelerator	شتاب دهنده
precipitateness	شتاب زدگی
post haste	با شتاب فراوان
in a hurried state	در حال شتاب
speed	شتاب کامیابی
speed	میزان شتاب
linear acceleration	شتاب خطی
speeding	شتاب کامیابی
speeding	میزان شتاب
speeding	شتاب حرکت
speeds	شتاب کامیابی
speeds	میزان شتاب
speeds	شتاب حرکت
resultant acceleration	شتاب برایند
negative acceleration	شتاب منفی
make a push	شتاب کردن
longitudinal acceleration	شتاب طولی
instantaneous acceleration	شتاب لحظه ای
initial acceleration	شتاب اولیه
speed	شتاب حرکت
dispatches	کشتن شتاب
normal acceleration	شتاب قائم
despatches	کشتن شتاب
despatching	کشتن شتاب
normal acceleration	شتاب عمودی
no hurry	شتاب نداریم
retardation	شتاب منفی
positive acceleration	شتاب مثبت
post deflection acceleration	شتاب ثانوی
dispatch	کشتن شتاب
dispatched	کشتن شتاب
despatched	کشتن شتاب
paticular	خالص
aquapura	اب خالص
simon pure	خالص
veridical	خالص
spiritous	خالص
unmixed	خالص
virginal	خالص
downright	خالص
unalterable <adj.>	خالص
absolutes	خالص
absolute <adj.>	خالص
inalienable <adj.>	خالص
indispensable <adj.>	خالص
inevitable <adj.>	خالص
unalienable <adj.>	خالص
nett	خالص
cleans	خالص
cleanest	خالص
cleaned	خالص
net	خالص
nets	خالص
purer	خالص
pure	خالص
genuine	خالص
heartfelt	خالص
unadulterated	خالص
absolute	خالص
clean	خالص
sheer	خالص
purest	خالص
ionic centrifuge	شتاب دهنده یونی
linear accelerator	شتاب دهنده خطی
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
decelerating electrode	الکترد شتاب گیر
to polish off	با شتاب پرداخت کردن
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
velocity	سرعت سیر شتاب
ion accelerator	شتاب دهنده یون
coefficient of acceleration	ضریب شتاب اقتصادی
post haste	بسرعت شتاب فراوان
precipitately	از روی شتاب زدگی
velocities	سرعت سیر شتاب
grab off	با شتاب گرفتن قاپیدن
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
jerked	میزان تغییر شتاب
at full pelt	با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
pelt	شتاب کردن ضربه
jerk	میزان تغییر شتاب
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
accelerated particle	ذره شتاب دار
pelts	شتاب کردن ضربه
jerking	میزان تغییر شتاب
accelerator board	تخته شتاب دهنده
jerks	میزان تغییر شتاب
accelerator catalyst	کاتالیزور شتاب دهنده
pelted	شتاب کردن ضربه
net wealth	دارائی خالص
net wealth	ثروت خالص
grossing	غیر خالص
net weight	وزن خالص
pure wool	پشم خالص
net work	کار خالص
net yield	بازده خالص
pure lime	اهک خالص
pure color	رنگ خالص
net worth	ارزش خالص
net value	ارزش خالص
net tonnage	فرفیت خالص به تن
net net worth	ارزش خالص
net output	تولید خالص
refines	خالص کردن
net price	قیمت خالص
net income	درامد خالص
net price	ارزش خالص
net product	محصول خالص