Dictiornary-Farsi | شجره شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
genealogist	شجره شناس


Other Matches

lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
family tree	شجره
family trees	شجره
familytree	شجره
stemma	شجره
job's tears	شجره التسبیح
genealogical	شجره نامه
family tree	شجره نامه
pedigrees	شجره نامه
pedigree	شجره نامه
gender tree	شجره نامه
genealogical tree	شجره نامه
genealogies	شجره النسب
genealogies	شجره نسب
genealogy	شجره النسب
genealogy	شجره نسب
family trees	شجره نامه
stipes	شجره النسب
pedigreed	شجره دار
geneologist	شجره نویس
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
genealogies	شجره نامه نسب
laburnums	قصاص شجره النحل
laburnum	قصاص شجره النحل
genealogy	شجره نامه نسب
genealogize	شجره نامه نوشتن
geneatlogic	وابسته به شجره نامه
genealogically	موافق شجره نامه
genealogize	شجره کسی را پیدا کردن
tree	شجره النسب درخت کاشتن
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
graphologist	خط شناس
parasitologist	انگل شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
paleontologist	دیرین شناس
ornithologist	پرنده شناس
petrologist	سنگ شناس
osteologist	استخوان شناس
orologist	کوه شناس
orientalist	خاور شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
metallographer	فلز شناس
lunarian	ماه شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
hypnologist	خواب شناس
herborist	گیاه شناس
methodologist	اسلوب شناس
microbiologist	میکرب شناس
mineralogist	معدن شناس
ontologist	هستی شناس
mythologist	افسانه شناس
oenologist	شراب شناس
odontologist	دندان شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
mythologist	اسطوره شناس
oenologist	باده شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
heliologist	افتاب شناس
philologist	واژه شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
pteridologist	سرخس شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
syphilologist	سفلیس شناس
teleologist	پایان شناس
rhythmist	سجع شناس
weather wise	هوا شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
philologist	زبان شناس
astrologers	ستاره شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
loyal	وفیفه شناس
astronomer	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
geneticist	نسل شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
seismologist	زلزله شناس
geologist	زمین شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
ecologist	بوم شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
ecologists	بوم شناس
neurologist	عصب شناس
antiquaries	عتیقه شناس
craniologist	جمجمه شناس
cytology	سلول شناس
embryologist	رویان شناس
entomologist	حشره شناس
characterologist	منش شناس
fossilist	سنگواره شناس
insectologist	حشره شناس
carpologist	میوه شناس
epigraphist	کتیبه شناس
philatelists	تمبر شناس
duteous	گماشت شناس
craniologist	کله شناس
crystallographer	بلور شناس
cosmologist	کیهان شناس
cytology	یاخته شناس
decoder	رمز شناس
demographer	جمعیت شناس
conchologist	صدف شناس
dendrologist	درخت شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
cosmographer	کیهان شناس
esthetician	زیبایی شناس
gemologist	گوهر شناس
aesthetician	زیبایی شناس
climatologist	اقلیم شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
arborist	درخت شناس
astronmer	ستاره شناس
ethologist	کردار شناس
etymologer	اشنقاق شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
feal	وفیفه شناس
bacteriologist	میکرب شناس
anatomist	کالبد شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
feal	نمک شناس باوفا
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
leal	وفیفه شناس حقشناس
he can read the sky	ستاره شناس است
environmentalists	محیط زیست شناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
carcinology	سخت پوست شناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
incognito	نا شناس مجهول الهویه
psychopathologist	اسیب شناس روانی
duteous	وفیفه شناس مطیع
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
environmentalist	محیط زیست شناس
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس