Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 137 (7 milliseconds)
English	Persian
anal personality	شخصیت مقعدی
Other Matches
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
anal	مقعدی
anal erotism	شهوت مقعدی
suppository	دوای مقعدی
anal stage	مرحله مقعدی
anal character	منش مقعدی
anal eroticism	شهوت مقعدی
anality	شهوت مقعدی
anal intercourse	جماع مقعدی
anal sadism	ازارگری مقعدی
anal retentive stage	مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage	مرحله مقعدی دفعی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
intrapsychic	با شخصیت
presence	شخصیت
individuality	شخصیت
persons	شخصیت
person	شخصیت
persona	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
personas	شخصیت ها
sympatric	هم شخصیت
selfdom	شخصیت
personage	شخصیت
personality	شخصیت
peronality	شخصیت
personages	شخصیت
identities	شخصیت
personalities	شخصیت
identity	شخصیت
notability	شخصیت
depersonalization	زوال شخصیت
cosmopolite	شخصیت جهانی
personification	تجسم شخصیت
personification	شخصیت بخشی
characterization	توصیف شخصیت
personality disorder	اختلال شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
personology	شخصیت شناسی
personality disturbance	اختلال شخصیت
personality disintegration	تلاشی شخصیت
dual personality	شخصیت دوگانه
epileptoid personality	شخصیت صرعی
modal personality	شخصیت هنجاری
legal personality	شخصیت حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
personality test	ازمون شخصیت
multiple personality	شخصیت چندگانه
personality trait	ویژگی شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
individuate	شخصیت دادن
inadequate personality	شخصیت نابسنده
impersonify	شخصیت دادن به
impersonality	عدم شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
hypostatize or size	شخصیت دادن به
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
personality assessment	ارزیابی شخصیت
personality module	واحد شخصیت
personifies	شخصیت دادن به
self	شخصیت جنبه
impersonators	شخصیت دهنده
impersonator	شخصیت دهنده
depersonalize	بی شخصیت کردن
personified	شخصیت دادن به
ethos	شخصیت ملی
impersonal	فاقد شخصیت
selfhood	شخصیت خودپسندی
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
shut in personality	شخصیت بسته
primary personality	شخصیت نخستین
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
superego	شخصیت اخلاقی
personifying	شخصیت دادن به
syntality	شخصیت گروهی
personify	شخصیت دادن به
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
personalize	دارای شخصیت کردن
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
personage	شخصیت بازیگران داستان
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
personifies	دارای شخصیت کردن
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
personifying	دارای شخصیت کردن
personify	دارای شخصیت کردن
character	مجسم کردن شخصیت
personified	دارای شخصیت کردن
corporate	دارای شخصیت حقوقی
personages	شخصیت بازیگران داستان
amour propre	عزت نفس شخصیت
characters	مجسم کردن شخصیت
being	موجود زنده شخصیت
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com