Dictiornary-Farsi | شخصیت نخستین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
primary personality	شخصیت نخستین


Other Matches

split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
at first a	در نخستین دید در وهله نخستین
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
personalities	شخصیت
personality	شخصیت
peronality	شخصیت
persona	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
personas	شخصیت ها
individuality	شخصیت
persons	شخصیت
person	شخصیت
personages	شخصیت
notability	شخصیت
personage	شخصیت
intrapsychic	با شخصیت
identities	شخصیت
selfdom	شخصیت
sympatric	هم شخصیت
presence	شخصیت
identity	شخصیت
personifying	شخصیت دادن به
anal personality	شخصیت مقعدی
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
personifies	شخصیت دادن به
impersonal	فاقد شخصیت
personality disturbance	اختلال شخصیت
personify	شخصیت دادن به
modal personality	شخصیت هنجاری
ethos	شخصیت ملی
shut in personality	شخصیت بسته
selfhood	شخصیت خودپسندی
personology	شخصیت شناسی
personification	شخصیت بخشی
personality disintegration	تلاشی شخصیت
personality assessment	ارزیابی شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
multiple personality	شخصیت چندگانه
hypostatize or size	شخصیت دادن به
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
legal personality	شخصیت حقوقی
impersonality	عدم شخصیت
impersonify	شخصیت دادن به
juridical personality	شخصیت حقوقی
inadequate personality	شخصیت نابسنده
personality disorder	اختلال شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personification	تجسم شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
characterization	توصیف شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
cosmopolite	شخصیت جهانی
personality test	ازمون شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
depersonalization	زوال شخصیت
depersonalize	بی شخصیت کردن
personality module	واحد شخصیت
epileptoid personality	شخصیت صرعی
individuate	شخصیت دادن
superego	شخصیت اخلاقی
syntality	شخصیت گروهی
self	شخصیت جنبه
impersonator	شخصیت دهنده
impersonators	شخصیت دهنده
dual personality	شخصیت دوگانه
personified	شخصیت دادن به
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
personify	دارای شخصیت کردن
personified	دارای شخصیت کردن
personifying	دارای شخصیت کردن
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
personages	شخصیت بازیگران داستان
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
personage	شخصیت بازیگران داستان
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
being	موجود زنده شخصیت
characters	مجسم کردن شخصیت
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
corporate	دارای شخصیت حقوقی
personalize	دارای شخصیت کردن
amour propre	عزت نفس شخصیت
character	مجسم کردن شخصیت
personifies	دارای شخصیت کردن
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
our first parents adam and eva	نخستین ما
primary	نخستین
initialling	نخستین
quadrages ima	نخستین
incipient	نخستین
primal <adj.>	نخستین
first detector	نخستین
mixer	نخستین
initialing	نخستین
initialled	نخستین
mixers	نخستین
initial	نخستین
initialed	نخستین
first	نخستین
premiering	نخستین
proto	نخستین
premieres	نخستین
premiered	نخستین
premiere	نخستین
premiers	نخستین
initials	نخستین
premier	نخستین
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
proenomen	نام نخستین
prime coat	روکش نخستین
primary zones	نواحی نخستین
primary treatment	پاکسازی نخستین
protomartyr	نخستین شهید
the opening chapter	نخستین فصل
rough coat	نخستین اندود
the first of all	نخستین همه
initial stage	طبقه نخستین
initial movement	نخستین اقدام
springer stone	نخستین رگ پاطاق
menarche	نخستین قاعدگی
primary treatment	تصفیه نخستین
as a first step <adv.>	نخستین [اولا]
primary anxiety	اضطراب نخستین
primary colors	رنگهای نخستین
primary drive	سائق نخستین
primary group	گروه نخستین
primary motivation	انگیزش نخستین
primary needs	نیازهای نخستین
primary productivity	فراوردگی نخستین
primary reinforcement	تقویت نخستین
primary processes	فرایندهای نخستین
trivium	دوره نخستین
octateuch	نخستین عهدعتیق
initial expenses	هزینه نخستین
book one	جلد نخستین
prototype	نمونه نخستین
prototypes	نخستین بشر
prototypes	نمونه نخستین
crossover	تمرکز نخستین
primary	مقدماتی نخستین
first rate	نخستین درجه
first impression	برداشت نخستین
first hand	نخستین بازی کن
first aids	کمکهای نخستین
the first day	نخستین رور
at the first blush	در نخستین وهله
primordial	اصل نخستین
by return of post	با نخستین پست
at the first onset	در نخستین وهله
at first push	در نخستین وهله
hexateuch	نخستین توریه
primes	نخستین اولیه
prime	نخستین اولیه
in the egg	در مرحله نخستین
incipience	حالت نخستین
prototype	نخستین بشر
incipincy	حالت نخستین
incunabula	نخستین دوره
primed	نخستین اولیه
his opening remarks	نخستین گفتههای وی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
primary mental abilities	تواناییهای عقلی نخستین
recoil	بحال نخستین برگشتن
recoils	بحال نخستین برگشتن
recoiling	بحال نخستین برگشتن
primary process thinking	اندیشیدن در فرایند نخستین
recoiled	بحال نخستین برگشتن
primordial	عنصر نخستین اساسی
primary reinforcer	تقویت کننده نخستین
maiden speeches	نخستین نطق شخص
the first person	نخستین شخص متکلم