Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
truckmaster
شخصی که مامور خریدوفروش میان سرخ پوستان است
Other Matches
apartheid
نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
dealing
خریدوفروش و معامله
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
f.drss
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
teepee
چادرسرخ پوستان
pachyder mata
ستبر پوستان
wigwams
کلبه سرخ پوستان
pueblo
دهکده سرخ پوستان
tom tom
طبل سرخ پوستان
wigwam
کلبه سرخ پوستان
crustacean
رده سخت پوستان
crustaceans
رده سخت پوستان
melanic
از سیاه پوستان ملانزی
teepee
خیمه سرخ پوستان
crustaceous
رده سخت پوستان
tepees
خیمه مخروطی سرخ پوستان
tepee
خیمه مخروطی سرخ پوستان
calumet
نوعی چپق سرخ پوستان
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
tunica
نام قبیلهای ازسرخ پوستان امریکا
haustellum
الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
white supremacy
تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
wickiup
کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
kinnikinnick
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinic
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
shout song
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
travois
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
macrurous
مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
voodooism
ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
pale face
سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
zombi
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
totem pole
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
commissioner
مامور
appointed
مامور
official
مامور
commissionaire
مامور
commissionaires
مامور
officer
مامور
officers
مامور
ranksman
مامور صف
missionaries
مامور
missionary
مامور
functionaries
مامور
functionary
مامور
bedell
مامور
bedel
مامور
commissioners
مامور
pursuivant
مامور
agents
مامور
functionery
مامور
agent
مامور
customs officer
مامور گمرک
scouted
مامور اکتشاف
scout
مامور اکتشاف
secret agents
مامور مخفی
envoi
مامور نماینده
High Commissioner
مامور عالیرتبه
executive bailiff
مامور اجرا
file clerk
مامور بایگانی
envoy
مامور نماینده
appoints
مامور کردن
appoint
مامور کردن
censored
مامور سانسور
censoring
مامور سانسور
auditor
مامور رسیدگی
auditors
مامور رسیدگی
police officers
مامور پلیس
censors
مامور سانسور
secret agent
مامور مخفی
on sentry
مامور نگهبانی
scouts
مامور اکتشاف
customs appraisor
مامور گمرک
envoys
مامور نماینده
envoys
فرستاده مامور
emissaries
مامور مخفی
revenuer
مامور مالیاتی
censor
مامور سانسور
communicant
مامور ابلاغ
communicants
مامور ابلاغ
inquisitor
مامور تحقیق
investigators
مامور تحقیق
investigator
مامور تحقیق
emissary
مامور سری
emissaries
مامور سری
bailiffs
مامور اجرا
executor
مامور اجرا
inquisitors
مامور تحقیق
emissary
مامور مخفی
executors
مامور اجرا
bailiff
مامور اجرا
typographer
مامور چاپخانه
diplomatic agent
مامور سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
defector in place
مامور مخفی
hangmen
مامور اعدام
High Commissioners
مامور عالیرتبه
officer
مامور متصدی
mole
مامور مخفی
envoy
فرستاده مامور
executioner
مامور اعدام
executioners
مامور اعدام
consular officer
مامور کنسولی
pointsman
مامور راهنمائی
sergeant at arms
مامور اجرا
lictor
مامور اجرا
custom assersor
مامور گمرک
send on duty
مامور کردن
officers
مامور متصدی
hangman
مامور اعدام
probation officer
مامور نافر
probation officers
مامور نافر
attackman
مامور حمله
assignee
نماینده مامور
sergeant
مامور اجرا
sergeants
مامور اجرا
paymaster
مامور پرداخت
bureaucrat
مامور اداری
police officer
مامور پلیس
bureaucrats
مامور اداری
counterspy
مامور ضد جاسوسی
purchasing officer
مامور خرید
bumbailiff
مامور اجرا
tollman
مامور نواقل
policeman
مامور پلیس
paymasters
مامور پرداخت
policemen
مامور پلیس
he was ordered to europe
او مامور اروپا شد
waggoner
مامور واگن
officers
مامور کارمند اداری
publicans
مامور وصول مالیات
firefighter
مامور اتش نشانی
fireguards
مامور اتش نشانی
sergeant at arms
مامور اجرا و انتظامات
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
fireman
مامور اتش نشانی
firemen
مامور اتش نشانی
scrutineer
مامور شمارش ارا
publican
مامور وصول مالیات
scambler
مدافع مامور مانوربالا
firefighters
مامور اتش نشانی
officer
مامور کارمند اداری
fireguard
مامور اتش نشانی
lord advocate
دادستان کل مامور به اسکاتلند
barrier patrol
گشتی مامور موانع
bailiwick
ناحیه قلمرو مامور
pursuivant
مامور ابلاغ یا اخطاریه
catchpoll
مامور اخذ مالیات
apparitor
چاووش مامور اجراء
aid man
مامور کمکهای اولیه
affiliation with the department of defen
مامور به وزارت جنگ
to send upon an e
مامور سفارت کردن
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
pontoneer
مامور پل موقت سازی
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
pontonier
مامور پل موقت سازی
commission
حق العمل مامور شدن
justiciar
مامور قضایی عالیرتبه
catchpole
مامور اخذ مالیات
rading party
قسمت مامور دستبرد
tidewaiter
مامور گمرک لب دریا
commissions
حق العمل مامور شدن
dustmen
مامور تنظیف خاکروبه بر
relieving officer
مامور اعانه فقرا
lifeguards
مامور نجات غریق
lifeguard
مامور نجات غریق
commissioning
حق العمل مامور شدن
fire fighter
مامور اتش نشانی
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
raiding party
قسمت مامور کمین
dustman
مامور تنظیف خاکروبه بر
vice squads
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
process server
مامور ابلاغ برگهای قانونی
press-ganging
دسته مامور جلب مشمولین
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
press-gangs
دسته مامور جلب مشمولین
reeve
حاکم عرف مامور اجرا
press-ganged
دسته مامور جلب مشمولین
press-gang
دسته مامور جلب مشمولین
press gangs
دسته مامور جلب مشمولین
press gang
دسته مامور جلب مشمولین
vice squad
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
hang man
مامور اعدام به وسیله دار
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com