Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
English
Persian
new person
<idiom>
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
Search result with all words
burglaries
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglary
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
lure
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lured
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lures
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
luring
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
direct objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objecting
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
neutral
سیستمی که پاس ولتاژ و صفر دست در آن بیانگر اعداد با دیگری 100 است
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
join
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joined
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joins
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
word
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
worded
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
link
دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machined
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machines
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
stop
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
global
را با دیگری در متن عوض میکند
globally
را با دیگری در متن عوض میکند
remainder
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
pedestal
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestals
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
gateway
1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد
gateways
1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
languages
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
slave
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
interlock
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocked
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
nest
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
nests
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
adjacent
دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست
slide
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slides
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
trust
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
background
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
backgrounds
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
verification
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
supersede
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseded
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseding
جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
impersonation
نقش دیگری رابازی کردن
stack
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
release
اعراض از حق به نفع دیگری
released
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
اعراض از حق به نفع دیگری
media
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
post
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
serial
کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند
serials
کلمات داده که یکی پس از دیگری روی باس موازی ارسال می شوند
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
namesake
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namesakes
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
imposters
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
Other Matches
to grow better
بهترشدن
to change for the better
بهترشدن
improvements
بهترشدن بهسازی
better
: بهترکردن بهترشدن
improvement
بهترشدن بهسازی
to change for the better
تبدیل به بهترشدن
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
t' other
دیگری
tother
دیگری
another
دیگری
thirds
به دیگری
third
به دیگری
others
متفاوت دیگری
in turn
<idiom>
یکی پس از دیگری
other
متفاوت دیگری
onother's money
پول دیگری
at second hand
از قول دیگری
consecutively
یکی پس از دیگری
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
common of pasturage
حق چرادرزمین دیگری
follow suit
<idiom>
از دیگری تقلیدکردن
at another time
در زمان دیگری
heteronomous
پیروقانون دیگری
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
impersonate
خودرابجای دیگری جا زدن
predecease
مرگ قبل از دیگری
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
serially
یکی پس از دیگری یا در سری
shuffle off
بدوش دیگری گذاردن
impersonates
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonating
خودرابجای دیگری جا زدن
transplants
درجای دیگری نشاندن
another
کسی
[چیز]
دیگری
to feel for another
برای دیگری متاثرشدن
one country or another
این یا یک کشور دیگری
personify
رل دیگری بازی کردن
transport
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting
انتقال از یک مسیر به دیگری
transports
انتقال از یک مسیر به دیگری
transplant
درجای دیگری نشاندن
transplanted
درجای دیگری نشاندن
transplanting
درجای دیگری نشاندن
assumpsit
تقبل دیون دیگری
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
alternately
تغییر از یکی به دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
حرف دیگری راقاپیدن
i had no a
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
i had no a
چاره دیگری نداشتم
highbinder
جاسوس یا مراقب دیگری
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
eye baby
دیگری که به او نگاه میکند
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
impersonated
خودرابجای دیگری جا زدن
detinue
ضبط مال دیگری
convert
تغییر چیزی به دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
breach of close
تجاوز به ملک دیگری
breach of a close
تجاوز به ملک دیگری
converts
تغییر چیزی به دیگری
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
it is of a different kind
قسم دیگری است
predecease
قبل از دیگری مردن
converting
تغییر چیزی به دیگری
personifying
رل دیگری بازی کردن
ratios
نسبت یک عدد به دیگری
one after a
یکی درپی دیگری
personifies
رل دیگری بازی کردن
personified
رل دیگری بازی کردن
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
metonymy
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
let a praise thee
بگذارد دیگری تورابستاید
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
vicarious authority
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
vicariousness
خود را به جای دیگری گذاشتن
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
outdistancing
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
outdistanced
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
girlfriend
زنی که دوست زن دیگری است
transmutation
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
outdistance
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
girlfriends
زنی که دوست زن دیگری است
rights of way
حق عبور از روی ملک دیگری
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
right of way
حق عبور از روی ملک دیگری
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
vest
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vests
واگذاری حقی یامالی به دیگری
proxy
بنمایندگی دیگری رای دادن
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
he took a different view
نظریه دیگری اتخاذ کرد
ghostwrite
بنام شخص دیگری نوشتن
transmission
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
common of piscary
حق ماهی گیری درابهای دیگری
interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
حرف دیگری را قطع کردن
interrupts
حرف دیگری را قطع کردن
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
multiplicand
عددی که در دیگری ضرب شود
passing off
به اسم دیگری معامله کردن
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays
یچ بسته به دیگری عبور میکند
to t.
بحقوق دیگری تجاوز کردن
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
relocation
انتقال به محل دیگری ازحافظه
match
تنظیم ثبات معادل با دیگری
matches
تنظیم ثبات معادل با دیگری
suffragan
تابع منطقه یاقسمت دیگری
transmissions
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
sublease
به مستاجر دیگری اجاره دادن
reword
باواژههای دیگری بیان کردن
pur autre vie
برای مدت عمر دیگری
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
are these a more apples
هیچ سیب دیگری هست
inherit
وارث شدن از دیگری گرفتن
unless you are otherwise engaged
اگر کار دیگری نداری
to be moved to another school
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to connect with a flight
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
inheriting
وارث شدن از دیگری گرفتن
inherits
وارث شدن از دیگری گرفتن
rehousing
به جای دیگری اسکان دادن
throw down the gauntlet
<idiom>
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
be a carbon copy
<idiom>
دقیقا مثل دیگری بودن
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
postfix
کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
migration
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
presumption of survivorship
فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
That's quite another matter.
این که کاملا موضوع دیگری است.
modulus
باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
to rap on the table
دست یا چیز دیگری روی زمین
to play off
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to exchange something
[for something]
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
conditional
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
drift bolt
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
comparisons
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
multiplies
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplied
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
comparison
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
multiplying
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
loan word
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
multiply
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
vicarious work
کاری که کسی به جای دیگری بکند
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
That's another story.
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
converts
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
This is a different thing altogether.
این کاملا" چیز دیگری است
something else again
<idiom>
بحث دیگری دارد، چیز دیگریست.
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
compurgator
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
Do you have any more luggage?
آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟
killjoy
کسی که عیش دیگری را منقص میکند
killjoys
کسی که عیش دیگری را منقص میکند
paths
مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path
مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
converting
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
farm out
<idiom>
شخص دیگری برای انجام کار
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
converted
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
sequential
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
freeload
<idiom>
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
leave (someone) holding the bag
<idiom>
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
bloodsucker
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
oxidation
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
Nothing more occurs to me .
چیز دیگری بنظرم نمی رسد
voyager
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyagers
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
self adjustment
انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
topwork
پیوند از جنس دیگری بدرخت زدن
to exchange something
[for something]
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
heteronomy
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com