Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 67 (5 milliseconds)
English	Persian
bird of passage	شخص مهاجر وخانه بدوش
Other Matches
freeload <idiom>	پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
vesta	الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
sickfor home	دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
horse	بدوش کشیدن
landlouper	خانه بدوش
landloper	خانه بدوش
shoulder to shoulder	دوش بدوش
carry	بدوش گرفتن
carries	بدوش گرفتن
tramp	خانه بدوش
carrying	بدوش گرفتن
tramped	خانه بدوش
tramps	خانه بدوش
carried	بدوش گرفتن
gangrel	اواره خانه بدوش
rover	ولگرد خانه بدوش
shuffle off	بدوش دیگری گذاردن
nomadically	بطور خانه بدوش
vagabonds	دربدر خانه بدوش
vagabond	دربدر خانه بدوش
rangers	ولگرد خانه بدوش
ranger	ولگرد خانه بدوش
nomads	خانه بدوش صحرانشین
nomad	خانه بدوش صحرانشین
to take the cross	صلیب بدوش گرفتن
caird	ادم خانه بدوش
Bushman	خانه بدوش درافریقای جنوبی
Bushmen	خانه بدوش درافریقای جنوبی
to saddle any one with a task	کاری را بدوش کسی گذاشتن
to shuffle off responsibility	مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
refugees	مهاجر
refugee	مهاجر
evacuee	مهاجر
incomer	مهاجر
migratory	مهاجر
transmigrator	مهاجر
colonists	مهاجر
emigrants	مهاجر
emigrant	مهاجر
migrants	مهاجر
migrant	مهاجر
pilgrims	مهاجر
pilgrim	مهاجر
immigrant	مهاجر
colonist	مهاجر
settlers	مهاجر
evacuees	مهاجر
settler	مهاجر
immigrants	مهاجر
migrant worker	کارگر مهاجر
settler	مهاجر تازه
settlers	مهاجر تازه
income	مهاجر واردشونده
sedentary	غیر مهاجر
bird of passage	مرغ مهاجر
settlor	مهاجر تازه
migrator	پرنده مهاجر
incomer	جانشین مهاجر
wetback	مهاجر فراری مکزیکی
falcon gentle	شاهین ماده مهاجر
visitant	ملاقات کننده مهاجر
migrants	سیار جانور مهاجر
migrant	سیار جانور مهاجر
flyway	راه هوایی پرندگان مهاجر
vehicle used for migrant-smuggling operations	خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Quchan	قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com