Dictiornary-Farsi | شخص مهربانی که همه با دوست هستند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
regular guy <idiom>	شخص مهربانی که همه با دوست هستند


Other Matches

standards	محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard	محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
benignity	مهربانی
warm bloodedness	مهربانی
complacently	با مهربانی
kindliness	مهربانی
benignancyh	مهربانی
affectionateness	مهربانی
affectioned	مهربانی
benignancy	مهربانی
kindnesses	مهربانی
kindness	مهربانی
loving kindness	مهربانی
vibes	مهربانی
goodness	مهربانی
kind heartedness	مهربانی
affability	مهربانی
good f.	مهربانی
affection	مهربانی
obligingness	مهربانی
warmhearted	مهربان مهربانی
tendresse	مهربانی شفقت
brotherly	از روی مهربانی
amiably	از روی مهربانی
warm blooded	خونگرمی مهربانی
kindness to subordinates	مهربانی بزیردستان
obligingly	از روی مهربانی
affableness	مهربانی خوشرویی
warmheartedness	مهربانی خونگرمی
he showed me kindness	با من مهربانی کرد
amiability or amiableness	مهربانی خوش مشربی
he was very kind indeed	واقعابسیار مهربانی کرد
more kicks than half pence	بیش از مهربانی نیش
kindlily	با تمایل به مهربانی مهربانانه
amiability	مهربانی خوش مشربی
cordiality	مودت قلبی مهربانی
kindest	مهربانی شفقت امیز
kind	مهربانی شفقت امیز
kinds	مهربانی شفقت امیز
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
milk of human kindness	مهربانی طبیعی بشر
i repaid his kindress in kind	مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i will return his kindness	مهربانی او را تلافی خواهم کرد
blithe	خوش ادم شوخ ومهربان مهربانی
imeant that he is kind	مقصودم اینست که ادم مهربانی است
cads	محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad	محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
plants indigenous to that soil	هستند
they are all of one mind	هستند
are	هستند
ScriptX	هستند
they are at loggerheads	هر دو سنگ یک من هستند
there are numbers who	بسیاری هستند که
who are they?	انها کی هستند
they are well matched	هم کفو هستند
dienophile	دی ان دوست
allying	دوست
ally	دوست
buddies	دوست
buddy	دوست
leal	دوست
schoolmates	دوست
heart-to-heart	دوست
unfriended	بی دوست
formalist	دوست
schoolmate	دوست
philoginous	زن دوست
philogynist	زن دوست
friend	دوست
amicable	دوست
heart to heart	دوست
chums	دوست
hydrophilic	اب دوست
hydrophilic compound	اب دوست
heart-to-hearts	دوست
friendless	بی دوست
friends	دوست
bozo	دوست
chum	دوست
Such people are wicked .	اینگونه آدمها شر هستند
5, 7, 9 are odd numbers .	5؟7؟9 اعداد فرد هستند
The roads are obstructed.	جاده ها مسدود هستند.
analogue	ی از حالت آنالوگ هستند
analogues	ی از حالت آنالوگ هستند
such as are happy	انهایی که خوشبخت هستند
analog	ی از حالت آنالوگ هستند
they are well matched	حریف یکدیگر هستند
germanophil	المان دوست
gallophile	فرانسه دوست
amativeness	دوست داشتن
friendly state	کشور دوست
francophile	فرانسه دوست
francophil	فرانسه دوست
anglophile	انگلیسی دوست
social	گروه دوست
likes	دوست داشتن
liked	دوست داشتن
boyfriend	دوست پسر
social	جمعیت دوست
boyfriends	دوست پسر
hail fellow	دوست صمیمی
acidophile	ترشی دوست
acidophile	اسید دوست
likeable	دوست داشتنی
likable	دوست داشتنی
like	دوست داشتن
dislikable	دوست نداشتنی
sporting	بازی دوست
fraternizing	دوست بودن
crony	دوست صمیمی
cronies	دوست صمیمی
dislike	دوست نداشتن
disliked	دوست نداشتن
dislikes	دوست نداشتن
disliking	دوست نداشتن
bibliophil	کتاب دوست
dislikeable	دوست نداشتنی
fraternizes	دوست بودن
fraternized	دوست بودن
friend	دوست کردن
cater cousin	دوست صمیمی
friends	دوست کردن
chessist	شطرنج دوست
fraternised	دوست بودن
fraternises	دوست بودن
take kindly to <idiom>	دوست داشتن
fraternising	دوست بودن
culturist	فرهگ دوست
gregarious	گروده دوست
affects	دوست داشتن
affect	دوست داشتن
dendrophilous	درخت دوست
electrophile	الکترون دوست
careerist	حرفه دوست
phihellenic	یونانی دوست
philanthrope	بشر دوست
expressionist	حالت دوست
expressionism	حالت دوست
fraternize	دوست بودن
philanthropists	بشر دوست
philanthropist	بشر دوست
philhellene	دوست یونان
philhellenic	دوست یونان
patriot	وطن دوست
patriots	وطن دوست
patriotic	میهن دوست
nucleophile	هسته دوست
phiadelphian	نوع دوست
his friend's murder	قتل دوست او
ornithophilous	مرغ دوست
cobber	دوست صمیمی
oxyphil	اسید دوست
oxyphile	اسید دوست
patiot	میهن دوست
zoophilous	حیوان دوست
philobiblic	کتاب دوست
to make a friend of	دوست شدن با
solomon	صلح دوست
lovely	دوست داشتنی
loveliest	دوست داشتنی
lovelier	دوست داشتنی
rats	دوست بی وفا
loveable	دوست داشتنی
lovable	دوست داشتنی
saprophytic	پوده دوست
psychrophilic	سرما دوست
philotechnic	صنعت دوست
philotechnic	صناعت دوست
I need my e	من دوست دارم
zoophilic	حیوان دوست
xenophile	بیگانه دوست
pornerastic	جنده دوست
sweet tooth	شیرینی دوست
halophilous	نمک دوست
hemophile	خون دوست
humnanist	همنوع دوست
hydrophile	اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic	اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic	ترکیب اب دوست
hydrophilic compound	ترکیب اب دوست
humansit	انسان دوست
intimado	دوست صمیمی
unlovely	دوست نداشتنی
heliophilous	افتاب دوست
humanitarian	بشر دوست
hand in glove	دوست همراز
warlike	جنگ دوست
hand and glove	دوست یک دل ویکزبان
hand and glove	دوست همراز
hand in glove	دوست یک دل ویکزبان
peaceable	صلح دوست
isophilic	همجنس دوست
pen pals	دوست مکاتبهای
loyalists	دولت دوست
lithophilous	سنگ دوست
girlfriends	دوست دختر