English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
audiophile شخص موسیقی دوست علاقمند بموسیقی
Other Matches
hydrophile اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic اب دوست علاقمند به اب
play by ear <idiom> توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
melodies مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
to sight-read something از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
melody مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
musicom یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
MIDI Mapper برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
MIDI file فایل ذخیره شده روی PC که حاوی نتهای موسیقی و اطلاعات صوتی است که توسط کارت وسط MIDI به قطعه موسیقی ارسال میشود
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
devoted علاقمند
fondest علاقمند
fond علاقمند
fonder علاقمند
kleptomaniac علاقمند به دزدی
wedded بسیار علاقمند
sweet tooth علاقمند به شیرینی
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
fashionmonger علاقمند به مد وسلیقه
longhair علاقمند به چیزی
interests علاقمند کردن
philoprogenitive علاقمند به اولاد
long haired علاقمند به چیزی
responsive علاقمند ومتوجه
enamoured علاقمند و عاشقبهچیزی
amative علاقمند بامورجنسی
beseeching علاقمند-ازرویاشتیاقوآرزو
attached دلبسته علاقمند
interest علاقمند کردن
zoophilous علاقمند به جانور
zoophilic علاقمند به جانور
gastronome علاقمند بغذای خوب
thermotropic علاقمند به گرما دماگرای
spelunker علاقمند به اکتشاف غار
discophile علاقمند به صفحات گرامافون
heterosexuals علاقمند به جنس مخالف
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
heterosexual علاقمند به جنس مخالف
air minded علاقمند به فضانوردی وهوانوردی
bonvivant علاقمند بزندگی خوب
jaeger علاقمند به شکار مرد شکارچی
irrigationist کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
sig علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
special interest group که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
ear for music موسیقی
ragtime در موسیقی
treble staff موسیقی
treble clef موسیقی
music موسیقی
ally دوست
allying دوست
leal دوست
heart-to-heart دوست
heart to heart دوست
amicable دوست
chums دوست
chum دوست
hydrophilic compound اب دوست
hydrophilic اب دوست
dienophile دی ان دوست
buddies دوست
friend دوست
friends دوست
heart-to-hearts دوست
buddy دوست
formalist دوست
philoginous زن دوست
philogynist زن دوست
schoolmates دوست
schoolmate دوست
bozo دوست
unfriended بی دوست
friendless بی دوست
music halls سالن موسیقی
music hall سالن موسیقی
boogied موسیقی بوگی
boogied موسیقی راک
opus قطعه موسیقی
concerto قطعه موسیقی
concertos قطعه موسیقی
opuses قطعه موسیقی
musician موسیقی دان
musicians موسیقی دان
boogie موسیقی راک
boleros موسیقی بولرو
ragtime موسیقی ضربی
boogie موسیقی بوگی
discos موسیقی دیسکو
disco موسیقی دیسکو
chamber music موسیقی مجلسی
boogies موسیقی بوگی
boogies موسیقی راک
boogieing موسیقی بوگی
carillon زنگهای موسیقی
carillons زنگهای موسیقی
boogieing موسیقی راک
musical instruments الت موسیقی
musical instrument الت موسیقی
noteless غیر موسیقی
philharmonic عاشق موسیقی
musical language زبان موسیقی
musicology موسیقی شناسی
musicologist موسیقی شناس
musicalness ذوق موسیقی
instructor of music مشاق موسیقی
instrumentally با الت موسیقی
musicalness برابری با موسیقی
musicality ذوق موسیقی
musicality برابری با موسیقی
musical ability توانش موسیقی
music therapy موسیقی درمانی
music synthesizer ایجادکننده موسیقی
fa چهارمین نت موسیقی
unvocal بدون موسیقی
background music موسیقی پس زمینه
subdominant نت چهارم موسیقی
computer music موسیقی کامپیوتری
devotion to music دلبستگی به موسیقی
electronic music موسیقی الکترونیکی
euterpe الهه موسیقی
beat ضربت موسیقی
quire گروه کر [موسیقی]
ambient music موسیقی متن
ambient music موسیقی پس زمینه
background sound موسیقی پس زمینه
make music موسیقی ساختن
play music موسیقی ساختن
jazz موسیقی جاز
forte موسیقی بلند
background sound موسیقی متن
noting نت موسیقی نوشتن
prick نقطه نت موسیقی
pricked نقطه نت موسیقی
note نت موسیقی نوشتن
notes نت موسیقی نوشتن
beats ضربت موسیقی
fortes موسیقی بلند
background music موسیقی متن
pricks نقطه نت موسیقی
pricking نقطه نت موسیقی
oxyphil اسید دوست
nucleophile هسته دوست
ornithophilous مرغ دوست
phihellenic یونانی دوست
patiot میهن دوست
myrmecophilous مورجه دوست
phiadelphian نوع دوست
oxyphile اسید دوست
negrophil زنگی دوست
negrophil سیاه دوست
necrophilous لاشه دوست
humanitarian بشر دوست
hydrophilic compound ترکیب اب دوست
hydrophilic ترکیب اب دوست
humansit انسان دوست
heliophilous افتاب دوست
hand in glove دوست همراز
hand in glove دوست یک دل ویکزبان
hand and glove دوست همراز
intimado دوست صمیمی
warlike جنگ دوست
lithophilous سنگ دوست
hemophile خون دوست
liquorish نوشابه دوست
lipophilic چربی دوست
kissing kind باهم دوست
take kindly to <idiom> دوست داشتن
isophilic همجنس دوست
hand and glove دوست یک دل ویکزبان
lovely دوست داشتنی
careerists حرفه دوست
careerist حرفه دوست
his friend's murder قتل دوست او
zoophilous حیوان دوست
zoophilic حیوان دوست
xenophile بیگانه دوست
philanthropist بشر دوست
philanthropists بشر دوست
loveliest دوست داشتنی
lovelier دوست داشتنی
rats دوست بی وفا
pen pals دوست مکاتبهای
pen pals دوست قلمی
pen pal دوست مکاتبهای
pen pal دوست قلمی
lovable دوست داشتنی
loveable دوست داشتنی
girlfriends دوست دختر
girlfriend دوست دختر
family men زن و بچه دوست
family man زن و بچه دوست
to make a friend of دوست شدن با
expressionism حالت دوست
humnanist همنوع دوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com