English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
keen شدید
keenest شدید
rigorous شدید
slashing شدید
grievous شدید
rugged شدید
towering شدید
strenuous شدید
stalwart شدید
stalwarts شدید
vigorous شدید
drastic شدید
drastically شدید
intense شدید
violent شدید
severe شدید
severer شدید
severest شدید
vehemently شدید
vehement شدید
sopping شدید
inclement شدید
raging شدید
extensive شدید
boisterous شدید
forcible شدید
acute شدید
intensive شدید
tough شدید
tougher شدید
toughest شدید
diametric شدید
diametrical شدید
draconic شدید
high wrought شدید
incontrollable شدید
two fisted شدید
sweltering شدید
climacteric <adj.> شدید
Other Matches
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
hyperpyrexia تب شدید
hyperinflation تورم شدید
gird ضربه شدید
passion تعصب شدید
penchant میل شدید
rushing حرکت شدید
rushed حرکت شدید
rush حرکت شدید
actude conditions شرایط شدید
advertising blitz تبلیغات شدید
high order detonation انفجار شدید
hypersensitivity حساسیت شدید
high explosive سوختار شدید
galloping inflation تورم شدید
pash باران شدید
rumbustious سخت شدید
schwarmerei احساسات شدید
sthenic شدید نیرومند
hard مشکل شدید
harder مشکل شدید
clavus سردرد شدید
hardest مشکل شدید
violent wind باد شدید
an intensive particle ادات شدید
aggravator شدید کننده
high rate discharge تخلیه شدید
heaviest شدید پرزور
heavy شدید پرزور
heavier شدید پرزور
slat ضربه شدید
slats ضربه شدید
boom رونق شدید
boomed رونق شدید
booming رونق شدید
booms رونق شدید
heavies شدید پرزور
salvo افهاراحساسات شدید
impetuous تند و شدید
bedlam اشتباه شدید
vehemence غضب شدید
salvoes افهاراحساسات شدید
exquisite شدید سخت
workout تمرین شدید
workouts تمرین شدید
rain shower باران شدید
workouts ورزش شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
workouts کار شدید
revulsion تنفر شدید
chronic شدید گرانرو
workout ورزش شدید
workout کار شدید
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
paroxysmal طغیانی سخت شدید
nymphomania میل شدید زن بجماع
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
nosedives نزول شدید کردن
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
nosediving نزول شدید کردن
hyperirritable دارای حساسیت شدید
nosedived نزول شدید کردن
hunger for data میل شدید به داده ها
goings-over عیب جویی شدید
groundswell طغیان شدید دریا
going-over عیب جویی شدید
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
escalating شدید کردن یا شدن
nosedive نزول شدید کردن
escalate شدید کردن یا شدن
yerk حرکت سریع و شدید
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
violent pain درد سخت یا شدید
escalates شدید کردن یا شدن
strong jump جهش ابی شدید
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
escalated شدید کردن یا شدن
sterner سخت و محکم شدید
pathetic دارای احساسات شدید
fanatical دارای احساسات شدید
burst advertising شروع تبلیغات شدید
severely retarded عقب مانده شدید
impact اصابت اثر شدید
impacts اصابت اثر شدید
die پارو زدن شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
stern سخت و محکم شدید
yen تمایل رغبت شدید
sterns سخت و محکم شدید
sternest سخت و محکم شدید
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
high explosive ماده منفجره شدید
hyperdeflation انقباض پولی شدید
zing جیغ شدید وتند
high explosive shell گلوله محترقه شدید
fanatic دارای احساسات شدید
fanatics دارای احساسات شدید
heightened شدید کردن بسط دادن
hobby-horses کار مورد علاقهی شدید
hobby-horse کار مورد علاقهی شدید
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
heighten شدید کردن بسط دادن
fury هیجان شدید وتند خشم
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
heightens شدید کردن بسط دادن
heightening شدید کردن بسط دادن
heady عجول شدید مست کننده
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
torrents جریان شدید سیل وار
torrent جریان شدید سیل وار
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
snifter طوفان شدید وزش سخت
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
anasarca ورم تقریبا شدید پشام
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
candescent دارای تشعشع یاگرمای شدید
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
electric حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
surge تموج سریع برق نوسان شدید
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
surges تموج سریع برق نوسان شدید
surged تموج سریع برق نوسان شدید
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
(the) creeps <idiom> احساس تنفر ویا ترس شدید
passion اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
sailing گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
paranoia جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
small craft warning پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
dualism مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
shivered فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
storm warning پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
shivering فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
shiver فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
glares صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glared صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glare صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
rainsquall باد و باران باران شدید
rainstorm باد و باران باران شدید
rainstorms باد و باران باران شدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com