Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (6 milliseconds)
English
Persian
wine
شراب
wines
شراب
bacchus
شراب
the juice of the grape
شراب
Other Matches
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
viniferous
شراب زا
vermt
شراب افسنطین
enology
شراب شناسی
ustulation
سوزاندن شراب
filtrate
شراب ناب
riesling
شراب سفید
rhenish wine
شراب اسمانی
guzzler
شراب خور
grail
جام شراب
grcen wine
شراب تازه
oenomel
شراب عسلی
oenologist
شراب شناس
it is a racy wine
شراب رادارد
grcen wine
شراب نارس
pottle
رطل شراب
viniculture
شراب سازی
viniferous
دارای شراب
fortified wines
شراب قوی
fortified wine
شراب قوی
wino
معتاد به شراب
wineskin
مشک شراب
wineglass
جام شراب
winebibber
شراب خور
wine maker
شراب ریز
wine cellar
شراب دخمه
wine cellar
انبار شراب
viticulturist
شراب ساز
vinal
بشکل شراب
vinous flavour
طعم شراب
cochineal
قرمز شراب کش
binge
شراب خواری
decanting
ریختن شراب
decants
ریختن شراب
decanted
ریختن شراب
decant
ریختن شراب
binges
شراب خواری
winegrower
شراب ساز
wine
شراب نوشیدن
cider
شراب سیب
wines
شراب نوشیدن
wineshop
مغازه شراب فروشی
vermouths
شراب شیرین افسنطین
wineglasful
گیلاس شراب خوری
fiasco
ناکامی بطری شراب
straw wine
شراب شیرین کشمش
scuppernong
شراب انگور مشک
vermouth
شراب شیرین افسنطین
viniculture
پرورش انگور شراب
fortified wines
شراب تقویت شده
vinifacteur
اسباب شراب سازی
winepress
خمره شراب سازی
fiascos
ناکامی بطری شراب
vintner
عمده فروش شراب
gill
پیمانهای برای شراب
cellars
جای شراب انداختن
loading
امیختن موادخارجی به شراب
fortified wine
شراب تقویت شده
cellar
جای شراب انداختن
vintnery
عمده فروشی شراب
vintners
عمده فروش شراب
bacchus
رب النوع شراب و باده
gladstone
نوعی شراب ارزان
frutex
شراب شربت الکلی
clarets
نوعی شراب قرمز
enology
مبحث شراب شناسی
argol
دردشراب .ته نشین شراب
claret
نوعی شراب قرمز
chablis
نوعی شراب سفید
vinic
مربوط به شراب یا الکل
chianti
نوعی شراب قرمز
maderia
شراب محصول مادریا
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
malmsey
شراب شیرین قبرس
jeroboam
جام شراب بزرگ
goblet
گیلاس شراب تکه
goblets
گیلاس شراب تکه
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
amontillado
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
sacks
شراب سفید پرالکل وتلخ
sacked
شراب سفید پرالکل وتلخ
sack
شراب سفید پرالکل وتلخ
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
libations
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
libation
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
vinometer
الت سنجش الکل شراب
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
port
شراب شیرین بارگیری کردن
crust of wine
جرم شراب در روی شیشه
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
birl
شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
wine taster
جام شراب مخصوص نمونه گیری
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
lord's table
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
canary
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra
چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
wine does not a with me
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
oenology
می شناسی شراب شناسی
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
winebag
مشک شراب مشک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com