English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
rhenish wine شراب اسمانی
Other Matches
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
luminary جرم اسمانی جرم نورافکن اسمانی
luminaries جرم اسمانی جرم نورافکن اسمانی
celestial اسمانی
empyreal اسمانی
olympiad اسمانی
etherean اسمانی
skiey اسمانی
heaven born اسمانی
heavenliness اسمانی
supernal اسمانی
heavenly اسمانی
spheric اسمانی
skyey اسمانی
sky blue اسمانی
supramundane اسمانی علوی
sky wave امواج اسمانی
heavenly body جسم اسمانی
poles of the universe قطبهای اسمانی
d. insiration الهام اسمانی
celestrial body جسم اسمانی
celestrial bodies اجرام اسمانی
celestial machine مکانیک اسمانی
celestial equator استوای اسمانی
celeste ابی اسمانی
celectial poles قطبهای اسمانی
bolide سنگ اسمانی
manna مائده اسمانی
meteoroid سنگ اسمانی
angelic or ical فرشته خو اسمانی
aerolite or lith سنگ اسمانی
heavenly bodies اجرام اسمانی
ethereal لطف اسمانی
meteorites سنگهای اسمانی
meteorites سنگ اسمانی
meteorite سنگهای اسمانی
meteorite سنگ اسمانی
bolid سنگ اسمانی
celestial meridian نصف النهار اسمانی
fireballs سنگ اسمانی بزرگ
fireball سنگ اسمانی بزرگ
meteorite or rolite سنگ اسمانی شخانه
empyrean کره اتش اسمانی
heaven born خدایی اسمانی نژاد
meteorites سنگ اسمانی اسمانسنگ
meteorite سنگ اسمانی اسمانسنگ
scriptures تورات وانجیل کتاب اسمانی
schematism تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
heavenly body جرم اسمانی جسم سماوی
meteor تیر شهاب سنگ اسمانی
micrometeorite سنگ اسمانی خیلی ریز
scripture تورات وانجیل کتاب اسمانی
meteors تیر شهاب سنگ اسمانی
celestrial body جسم سماوی جرم اسمانی
planetesimal اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
cherubim فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
phototelescope دوربین عکس برداری ار کرههای اسمانی
cherubs فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
cherub فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار
precipitation نزولات اسمانی مانند برف تگرگ و غیره
asteroids سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
gloriole تاج اسمانی که نصیب نفس کشندگان میشود
constellatory وابسته بصورت اسمانی-مانند صورت فلکی
asteroid سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
heliometry پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
dosimeter وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
viniferous شراب زا
the juice of the grape شراب
wines شراب
bacchus شراب
wine شراب
filtrate شراب ناب
wineskin مشک شراب
fortified wines شراب قوی
grcen wine شراب نارس
grcen wine شراب تازه
grail جام شراب
guzzler شراب خور
vermt شراب افسنطین
fortified wine شراب قوی
vinous flavour طعم شراب
viniferous دارای شراب
viniculture شراب سازی
ustulation سوزاندن شراب
viticulturist شراب ساز
wine cellar انبار شراب
pottle رطل شراب
wine cellar شراب دخمه
vinal بشکل شراب
wine maker شراب ریز
winebibber شراب خور
wineglass جام شراب
oenomel شراب عسلی
oenologist شراب شناس
winegrower شراب ساز
it is a racy wine شراب رادارد
wino معتاد به شراب
cochineal قرمز شراب کش
decanted ریختن شراب
decant ریختن شراب
cider شراب سیب
binge شراب خواری
riesling شراب سفید
binges شراب خواری
wines شراب نوشیدن
wine شراب نوشیدن
decanting ریختن شراب
decants ریختن شراب
enology شراب شناسی
scuppernong شراب انگور مشک
viniculture پرورش انگور شراب
vermouth شراب شیرین افسنطین
fiasco ناکامی بطری شراب
vermouths شراب شیرین افسنطین
fiascos ناکامی بطری شراب
chablis نوعی شراب سفید
straw wine شراب شیرین کشمش
vinifacteur اسباب شراب سازی
wineglasful گیلاس شراب خوری
wineshop مغازه شراب فروشی
gill پیمانهای برای شراب
cellars جای شراب انداختن
cellar جای شراب انداختن
fortified wines شراب تقویت شده
loading امیختن موادخارجی به شراب
vinic مربوط به شراب یا الکل
fortified wine شراب تقویت شده
winepress خمره شراب سازی
clarets نوعی شراب قرمز
malmsey شراب شیرین قبرس
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
enology مبحث شراب شناسی
bacchus رب النوع شراب و باده
jeroboam جام شراب بزرگ
goblets گیلاس شراب تکه
goblet گیلاس شراب تکه
vintner عمده فروش شراب
chianti نوعی شراب قرمز
maderia شراب محصول مادریا
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
frutex شراب شربت الکلی
claret نوعی شراب قرمز
gladstone نوعی شراب ارزان
vintnery عمده فروشی شراب
vintners عمده فروش شراب
argol دردشراب .ته نشین شراب
erastianism سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
gourmet خبره خوراک شراب شناس
gourmets خبره خوراک شراب شناس
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
port شراب شیرین بارگیری کردن
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
vinometer الت سنجش الکل شراب
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com