English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
scuppernong شراب انگور مشک
Search result with all words
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
viniculture پرورش انگور شراب
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
Other Matches
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
grape انگور
grapes انگور
nightshade سگ انگور
blood of the grape اب انگور
the juice of the grape اب انگور
grape stone دانه انگور
vintage انگور چینی
vintages انگور چینی
gooseberry انگور فرنگی
gooseberries انگور فرنگی
grapevine درخت انگور
grapy شبیه انگور
malvasia نوعی انگور
muscadine انگور مشک
scuppernong انگور مشک
grapevines درخت انگور
rareripe انگور زود رس
to twitch off grapes انگور چیدن
grape stone هسته انگور
muscatel انگور مشک
muscatel انگور یاشراب موسکاتل
muscadine باده انگور مشک
gooseberry bush درخت انگور وحشی
botryoidal شبیه خوشه انگور
aciniform انگور مانند خوشهای
riesling انگور سفید نواحی راین
vintage فصل انگور چینی محصول
botryoidal دارای شکل خوشه انگور
vintages فصل انگور چینی محصول
vintage year سال وفور محصول انگور
winegrower کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
winepress ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
stum شیره انگور باده تازه
madrona توت فرنگی درخت انگور خرس
grapevine [تزئینی به شکل درخت انگور] [معماری]
madrono توت فرنگی درختی انگور خرس
madrone توت فرنگی درختی انگور خرس
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
thyrsus نیزهای که سر ان میوه کاج ویا شاخه انگور نصب شده
Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
bacchus شراب
wines شراب
wine شراب
the juice of the grape شراب
viniferous شراب زا
viniferous دارای شراب
decant ریختن شراب
ustulation سوزاندن شراب
guzzler شراب خور
grcen wine شراب نارس
grcen wine شراب تازه
winegrower شراب ساز
viniculture شراب سازی
wines شراب نوشیدن
riesling شراب سفید
rhenish wine شراب اسمانی
vermt شراب افسنطین
pottle رطل شراب
wineglass جام شراب
oenomel شراب عسلی
oenologist شراب شناس
wine شراب نوشیدن
decanted ریختن شراب
decanting ریختن شراب
wine cellar انبار شراب
wine cellar شراب دخمه
wine maker شراب ریز
binges شراب خواری
it is a racy wine شراب رادارد
winebibber شراب خور
fortified wine شراب قوی
wino معتاد به شراب
cochineal قرمز شراب کش
wineskin مشک شراب
viticulturist شراب ساز
binge شراب خواری
filtrate شراب ناب
vinal بشکل شراب
decants ریختن شراب
enology شراب شناسی
grail جام شراب
vinous flavour طعم شراب
cider شراب سیب
fortified wines شراب قوی
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
loading امیختن موادخارجی به شراب
winepress خمره شراب سازی
fortified wines شراب تقویت شده
vintnery عمده فروشی شراب
vinic مربوط به شراب یا الکل
fortified wine شراب تقویت شده
wineglasful گیلاس شراب خوری
wineshop مغازه شراب فروشی
claret نوعی شراب قرمز
frutex شراب شربت الکلی
enology مبحث شراب شناسی
vintner عمده فروش شراب
chablis نوعی شراب سفید
vermouth شراب شیرین افسنطین
vermouths شراب شیرین افسنطین
bacchus رب النوع شراب و باده
argol دردشراب .ته نشین شراب
goblets گیلاس شراب تکه
goblet گیلاس شراب تکه
clarets نوعی شراب قرمز
gladstone نوعی شراب ارزان
chianti نوعی شراب قرمز
vinifacteur اسباب شراب سازی
fiascos ناکامی بطری شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
straw wine شراب شیرین کشمش
vintners عمده فروش شراب
cellar جای شراب انداختن
maderia شراب محصول مادریا
cellars جای شراب انداختن
gill پیمانهای برای شراب
jeroboam جام شراب بزرگ
malmsey شراب شیرین قبرس
meander border [طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
gourmet خبره خوراک شراب شناس
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
port شراب شیرین بارگیری کردن
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
gourmets خبره خوراک شراب شناس
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
vinometer الت سنجش الکل شراب
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
winebag مشک شراب مشک
oenology می شناسی شراب شناسی
to drink wine می خوردن شراب خوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com