English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
wine cellar شراب دخمه
Other Matches
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
cubiculum دخمه
tower of silence دخمه
crypts دخمه
anter دخمه
crypt دخمه
columbarium دخمه مردگان
labyrinths دخمه پرپیچ وخم
labyrinth دخمه پرپیچ وخم
catacomb دخمه محل قبور
viniferous شراب زا
bacchus شراب
wines شراب
wine شراب
the juice of the grape شراب
pottle رطل شراب
vinous flavour طعم شراب
vinal بشکل شراب
viticulturist شراب ساز
wine cellar انبار شراب
wine maker شراب ریز
winebibber شراب خور
wineglass جام شراب
winegrower شراب ساز
riesling شراب سفید
viniferous دارای شراب
enology شراب شناسی
rhenish wine شراب اسمانی
oenomel شراب عسلی
oenologist شراب شناس
ustulation سوزاندن شراب
vermt شراب افسنطین
it is a racy wine شراب رادارد
guzzler شراب خور
grcen wine شراب نارس
grcen wine شراب تازه
grail جام شراب
viniculture شراب سازی
filtrate شراب ناب
cider شراب سیب
wineskin مشک شراب
binge شراب خواری
decanting ریختن شراب
decants ریختن شراب
decanted ریختن شراب
decant ریختن شراب
wine شراب نوشیدن
wines شراب نوشیدن
binges شراب خواری
fortified wines شراب قوی
wino معتاد به شراب
fortified wine شراب قوی
cochineal قرمز شراب کش
fortified wine شراب تقویت شده
fiascos ناکامی بطری شراب
winepress خمره شراب سازی
gill پیمانهای برای شراب
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
vinic مربوط به شراب یا الکل
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
straw wine شراب شیرین کشمش
scuppernong شراب انگور مشک
cellar جای شراب انداختن
vintnery عمده فروشی شراب
cellars جای شراب انداختن
fortified wines شراب تقویت شده
fiasco ناکامی بطری شراب
wineglasful گیلاس شراب خوری
viniculture پرورش انگور شراب
vintners عمده فروش شراب
vintner عمده فروش شراب
vinifacteur اسباب شراب سازی
chianti نوعی شراب قرمز
enology مبحث شراب شناسی
argol دردشراب .ته نشین شراب
wineshop مغازه شراب فروشی
vermouth شراب شیرین افسنطین
chablis نوعی شراب سفید
claret نوعی شراب قرمز
clarets نوعی شراب قرمز
goblet گیلاس شراب تکه
bacchus رب النوع شراب و باده
vermouths شراب شیرین افسنطین
frutex شراب شربت الکلی
gladstone نوعی شراب ارزان
maderia شراب محصول مادریا
loading امیختن موادخارجی به شراب
goblets گیلاس شراب تکه
jeroboam جام شراب بزرگ
malmsey شراب شیرین قبرس
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
gourmet خبره خوراک شراب شناس
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
gourmets خبره خوراک شراب شناس
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
port شراب شیرین بارگیری کردن
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
vinometer الت سنجش الکل شراب
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
oenology می شناسی شراب شناسی
winebag مشک شراب مشک
to drink wine می خوردن شراب خوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com