English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
oenologist شراب شناس
Search result with all words
gourmet خبره خوراک شراب شناس
gourmets خبره خوراک شراب شناس
Other Matches
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
penny wise and pound foolish دینار شناس و ریال شناس
lapidarian سنگ شناس گوهر شناس
lapidary سنگ شناس گوهر شناس
virologist متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
wines شراب
bacchus شراب
the juice of the grape شراب
wine شراب
viniferous شراب زا
fortified wines شراب قوی
wine cellar انبار شراب
wineglass جام شراب
viticulturist شراب ساز
vermt شراب افسنطین
vinal بشکل شراب
wine maker شراب ریز
winebibber شراب خور
winegrower شراب ساز
fortified wine شراب قوی
wines شراب نوشیدن
wineskin مشک شراب
wino معتاد به شراب
wine شراب نوشیدن
pottle رطل شراب
cochineal قرمز شراب کش
decants ریختن شراب
grail جام شراب
grcen wine شراب تازه
grcen wine شراب نارس
guzzler شراب خور
binges شراب خواری
it is a racy wine شراب رادارد
wine cellar شراب دخمه
riesling شراب سفید
cider شراب سیب
oenomel شراب عسلی
filtrate شراب ناب
ustulation سوزاندن شراب
vinous flavour طعم شراب
viniferous دارای شراب
binge شراب خواری
decant ریختن شراب
enology شراب شناسی
decanted ریختن شراب
viniculture شراب سازی
decanting ریختن شراب
rhenish wine شراب اسمانی
fortified wines شراب تقویت شده
vermouths شراب شیرین افسنطین
fortified wine شراب تقویت شده
vermouth شراب شیرین افسنطین
claret نوعی شراب قرمز
clarets نوعی شراب قرمز
vintnery عمده فروشی شراب
vinifacteur اسباب شراب سازی
enology مبحث شراب شناسی
viniculture پرورش انگور شراب
frutex شراب شربت الکلی
gladstone نوعی شراب ارزان
straw wine شراب شیرین کشمش
scuppernong شراب انگور مشک
maderia شراب محصول مادریا
vinic مربوط به شراب یا الکل
jeroboam جام شراب بزرگ
chianti نوعی شراب قرمز
goblet گیلاس شراب تکه
goblets گیلاس شراب تکه
wineshop مغازه شراب فروشی
winepress خمره شراب سازی
argol دردشراب .ته نشین شراب
bacchus رب النوع شراب و باده
wineglasful گیلاس شراب خوری
chablis نوعی شراب سفید
malmsey شراب شیرین قبرس
gill پیمانهای برای شراب
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
cellar جای شراب انداختن
fiascos ناکامی بطری شراب
loading امیختن موادخارجی به شراب
vintners عمده فروش شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
vintner عمده فروش شراب
cellars جای شراب انداختن
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
vinometer الت سنجش الکل شراب
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
port شراب شیرین بارگیری کردن
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
technologist فن شناس
graphologist خط شناس
paleographer خط شناس
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
discretional <adj.> موقع شناس
osteologist استخوان شناس
selenographer ماه شناس
self knowing خود شناس
paleontologist دیرین شناس
serologist سرم شناس
philologist واژه شناس
phenomenologist پدیده شناس
spectroscopist طیف شناس
orologist کوه شناس
operation decoder عمل شناس
ornithologist پرنده شناس
philologer زبان شناس
pteridologist سرخس شناس
petrologist سنگ شناس
philologist زبان شناس
crystallographer بلور شناس
parasitologist انگل شناس
physiognomist قیافه شناس
phrenologist جمجمه شناس
orientalist خاور شناس
phonologist صوت شناس
rhythmist سجع شناس
pteridologist کرف شناس
weather wise هوا شناس
vulcanologist دانشمنداتشفشان شناس
prudent [discreet] <adj.> موقع شناس
therapeutist درمان شناس
teleologist پایان شناس
discreet <adj.> موقع شناس
discrete <adj.> موقع شناس
topologist مکان شناس
vermeologist کرم شناس
syphilologist سفلیس شناس
opcode decoder رمزالعمل شناس
conchologist صدف شناس
astrologer ستاره شناس
toxicologist زهر شناس
zoologist جانور شناس
botanists گیاه شناس
botanist گیاه شناس
neurologist عصب شناس
conscientious وفیفه شناس
punctual وقت شناس
godly خدا شناس
astronomers ستاره شناس
astronomer ستاره شناس
loyal وفیفه شناس
statisticians امار شناس
statistician امار شناس
geneticists نسل شناس
astrologers ستاره شناس
antiquaries عتیقه شناس
climatologist اقلیم شناس
characterologist منش شناس
carpologist میوه شناس
muscologist خزه شناس
bryologist خزه شناس
bibliographer کتاب شناس
bibliograph کتاب شناس
bacteriologist میکرب شناس
astronmer ستاره شناس
arborist درخت شناس
anatomist کالبد شناس
esthetician زیبایی شناس
aesthetician زیبایی شناس
actinolagy پرتو شناس
acoustician صدا شناس
antiquary عتیقه شناس
geneticist نسل شناس
tactfully موقع شناس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com