English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Other Matches
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
viniferous دارای شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
wine شراب
viniferous شراب زا
the juice of the grape شراب
wines شراب
bacchus شراب
viniculture شراب سازی
grail جام شراب
fortified wine شراب قوی
oenologist شراب شناس
rhenish wine شراب اسمانی
cider شراب سیب
riesling شراب سفید
binge شراب خواری
fortified wines شراب قوی
filtrate شراب ناب
enology شراب شناسی
winebibber شراب خور
vermt شراب افسنطین
pottle رطل شراب
it is a racy wine شراب رادارد
decants ریختن شراب
binges شراب خواری
decanting ریختن شراب
wine maker شراب ریز
cochineal قرمز شراب کش
wino معتاد به شراب
vinal بشکل شراب
wineskin مشک شراب
wines شراب نوشیدن
oenomel شراب عسلی
winegrower شراب ساز
wine شراب نوشیدن
wineglass جام شراب
viticulturist شراب ساز
guzzler شراب خور
wine cellar شراب دخمه
vinous flavour طعم شراب
ustulation سوزاندن شراب
decant ریختن شراب
wine cellar انبار شراب
grcen wine شراب نارس
grcen wine شراب تازه
decanted ریختن شراب
malmsey شراب شیرین قبرس
gill پیمانهای برای شراب
bacchus رب النوع شراب و باده
viniculture پرورش انگور شراب
vinic مربوط به شراب یا الکل
vinifacteur اسباب شراب سازی
vintnery عمده فروشی شراب
loading امیختن موادخارجی به شراب
enology مبحث شراب شناسی
maderia شراب محصول مادریا
chianti نوعی شراب قرمز
chablis نوعی شراب سفید
straw wine شراب شیرین کشمش
vermouths شراب شیرین افسنطین
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblets گیلاس شراب تکه
goblet گیلاس شراب تکه
fortified wines شراب تقویت شده
gladstone نوعی شراب ارزان
fortified wine شراب تقویت شده
claret نوعی شراب قرمز
vintner عمده فروش شراب
vintners عمده فروش شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
scuppernong شراب انگور مشک
fiascos ناکامی بطری شراب
frutex شراب شربت الکلی
wineglasful گیلاس شراب خوری
argol دردشراب .ته نشین شراب
jeroboam جام شراب بزرگ
vermouth شراب شیرین افسنطین
clarets نوعی شراب قرمز
winepress خمره شراب سازی
cellars جای شراب انداختن
cellar جای شراب انداختن
wineshop مغازه شراب فروشی
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
port شراب شیرین بارگیری کردن
gourmet خبره خوراک شراب شناس
gourmets خبره خوراک شراب شناس
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
vinometer الت سنجش الکل شراب
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
particularity دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
hypnogogic دارای خصوصیات خواب
hypnagogic دارای خصوصیات خواب
capsular دارای خصوصیات کپسول مجوف
bisexuals دارای خصوصیات جنس نر وماده
bisexual دارای خصوصیات جنس نر وماده
feminize دارای خصوصیات زنانه شدن
impalpability دارای خصوصیات لمس ناپذیری
wellborn نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
oenology می شناسی شراب شناسی
to drink wine می خوردن شراب خوردن
winebag مشک شراب مشک
xylocarpous دارای میوه چوب مانند
sawtooth دارای دندانه اره مانند
asteriated دارای اشعهء ستاره مانند
saw toothed دارای دندانه اره مانند
mammilary دارای برامدگیهای پستان مانند
runcinate دارای دندانههای اره مانند
gramineous علف مانند دارای غلات
discifloral دارای گلهای صفحه مانند
vulviform دارای شکاف فرج مانند
crutched دارای تکهای که مانند چلیپاباشد
rhizomatous دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
mooned دارای نشان هلال ماه مانند
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
bicornuate دارای دوشاخ یا زوائد شاخ مانند
globe like گوی مانند دارای گلولههای ریز
globy گوی مانند دارای گلولههای ریز
doughface دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
scabby جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbiest جرب دار دارای خالهای جرب مانند
scabbier جرب دار دارای خالهای جرب مانند
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
papillary مانند برامدگی دارای برامدگی
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
fraught with دارای
footy دارای پا
three legged دارای سه پا
odoriferous دارای بو
three-legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
iodic دارای ید
trilinear دارای سه خط
bilabiate دارای دو لب
univalent دارای یک فرفیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com